حامد صرافی زاده
دندانپزشک و متخصص اندودنتیکس (از دانشگاه لندن)، روزنامهنگار و منتقد سینما ساکن انگلستان
دکتر صرافیزاده پایهگذار هستهای از دانشجویان فرهنگدوست و علاقهمند به سینما بود که در دانشکده دندانپزشکی آزاد تهران شکل گرفت. او زمینهساز حضور تعدادی زیادی از دانشجویان علاقهمند به نوشتن و جریانهای فرهنگی در مطبوعات بود که برخی از آنها به چهرههای حرفهای و مشهوری در عرصه مطبوعات بدل شدند. امین تاجیک، پویان صدر اشکوری، بابک کمانگری، فرناز اشراقی و نگار میرزابیگی از جمله این دندانپزشکان هستند.
او متولد سال ۵۸ است و سال ۷۶ وارد دانشکده دندانپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شد. پس از خرداد ۷۶ با آغاز تحول در تاریخ روزنامهنگاری ایران و انتشار روزنامه «جامعه» به شدت شیفته روزنامهنگاری شد. آشنایی با «محسن آزرم» مسیر زندگیاش را عوض کرد و موجب شد به نوشتن در مطبوعات جدیتر فکر کند.
اولین نوشتهاش یک یادداشت سینمایی در روزنامه نشاط بود. در ادامه در نشریات گوناگونی از جمله عصرآزادگان، بهار، حیاتنو، سینماینو، همشهری جمعه، همشهری جهان، شرق، اعتماد، روزگار و تجربه قلم زد. عمده فعالیتهایش در زمینه گفتگو، ترجمه و گزارش بود که به تدریج به نوشتن نقدهای سینمایی محدود شد.
دکتر صرافیزاده در حال حاضر ساکن لندن و دانشآموخته رشته اندودنتیکس از دانشگاه کینگز کالج لندن است. او در تمام سالهای حضور در انگلستان همچنان با مطبوعات ایران همکاری داشته و برای روزنامههای اعتماد و شرق و مجله تجربه نقد فیلم یا گزارشهایی از رویدادهای فرهنگی مینویسد.
اتوبیوگرافی و معرفی وبسایت ابدیت و یک روز:
حامد صرافیزاده هستم، دندانپزشک تمام وقت (متخصص درمان بیماریهای ریشه دندان) و سینمادوست/منتقد/روزنامهنگار پارهوقت (یا تمام وقتتر !). از سال ۱۳۷۷ سعی کردم عشق دیوانهوارم به سینما و علاقه ام به نوشتن و عطش کسب و در معرض خبر بودن را به مجرای صحیحی هدایت کنم و همان شد که از آن زمان تا به امروز بصورت حقالتحریر در روزنامهها و مجلات مختلفی از جمله «نشاط»، «عصر آزادگان»، «حیات نو»، «سینمای نو»، «همشهری جمعه»، «همشهری جهان»، «شرق»، «اعتماد»، «سینما»، «تجربه» و «شبکه آفتاب»، نقدها و گزارشها و ترجمهها و مصاحبههایم را درباره سینما و فیلمها به چاپ رساندهام. امسال بعد از ۱۸ سال آزمون و خطا در این عرصه و پس از مدتها کلنجکار با خودم و دیگران و همچنین پس از یک دوره مشاوره و گفتگو با مجموعهای از افراد خوشفکر، خلاق، معتمد و خوشنظر بالاخره به این نتیجه رسیدم که دست به راهاندازی و پخش پادکستهای صوتی خودم ،«ابدیت و یک روز»، بزنم. پادکستهایی با مضمون و محوریت سینما، فیلمها و اتفاق فرهنگی پیرامون آنها و اصلا هرآنچه که میتواند به سینما مربوط بشود. در روزگاری که همه از در اختیار نداشتن رسانه و مخاطب شکایت میکنند، شاید این شیوه برای آدمی همچون من وسیله مناسب دیگری باشد برای گفتگو و در حقیقت معاشقه و چالش با سینما. یک برنامه صوتی که شاید بتواند ذرهای از آتش عشق و شور و خشم و سرخوردگی مرا و دوستان دیگر را به سینما و و آدمهای درگیرش، فرو بنشاند. در این برنامهها دوست دارم با شما در باره سینمای روز حرف بزنم و نه در یک تک گویی انحصاری٬ بلکه با مهمانان عزیزی که در گفتگو با من، دغدغهها و ایدههای شان را درباره فیلمها و حواشی پیرامون آنها مطرح کنند وآن ایدهها و همچنین دیدگاههای مرا به چالش بکشند.
سینما برای من همه سینماست. من در این پادکستها مخالف هیچ جریان سینمایی نیستم. دوست دارم با همدیگر هم درباره هالیوود قدیم و جدید حرف بزنیم، هم درباره فیلمفارسی هم درباره سینمای ژاپن، هم آرژانتین، هم موج نوی فرانسه و هم مکتب مدرسه برلین و هرآنچه که هر کدام از ما را در مواجهه با فیلمها به دلیلی سر ذوق میآورد. اینجا قرار نیست کسی تحقیر شود بهخاطر سلیقه اش و سینمایی که دوست دارد و ندارد. جایگاه اسپیلبرگ و اسکورسیزی برای من همانقدر بالاست که گدار و بلا تار. دوست دارم همانقدر درباره وجوه عبوس سینمای برگمان و آنتونیونی با شما حرف بزنم که درباره جهان سرخوش برادران مارکس و جری لوئیس. دلم میخواهد همانطور فلینی را ستایش کنم که فینچر را.(البته اگر خودشان و آثارشان اجازه بدهند)
«ابدیت و یک روز» جدا از اینکه نشانگر ارادت من به فیلم فیلمساز یونانی ـ تئو آنجلوپلوس- است و جدا از اینکه بهترین دوران روزنامهنگاریام را در روزنامه «شرق» (که همانجا نیز مسوول ستونی هفتگی بودم به همین نام در صفحه سینما) به خاطرم میآورد، قرار است درباره یک عشق باشد که یک روزی در یک سالن سینما آغاز میشود و تا ابد ادامه مییابد و رهایتان نمیکند که نمیکند که نمیکند.