عبدالوهاب درهمی

حوزه فعالیت
مدرک تحصیلی
رشته

گفتگو با دکتر عبدالوهاب درهمي، استاد پيشکسوت دانشگاه علوم‌پزشکي مشهد – دکتر سيامک‌شايان و دکتر ميثم جوادي

مردي که زياد مي‌دانست


ما را به اتاق كوچكي در پشت آزمايشگاه آسيب‌شناسي جهاد دانشگاهي راهنمايي كردند. اتاقي با مساحت تقريبي 6 مترمربع با يك ميز چوبي كه تقريباً نيمي ‌از فضاي اتاق را گرفته بود، حجم انبوهي از لام‌هاي تشخيصي كنار يك ميكروسكوپ و پيرمردي در روپوش سفيد در پشت ميز. اولين ويژگي بارز او كه به چشم هر كسي مي‌آيد شايد اين باشد كه «هيچ كس باور نمي‌كند مردي كه روبه‌رويش ايستاده‌اي، خودش باشد» و اين عدم باور شايد از حجم تعاريف و فضايلي است كه درباره او شنيده‌اي، آن‌گونه كه جايگاه او را در ذهن تا حد يك قديس بالا مي‌برد و از همين روست كه به شك مي‌افتي اين پير ۸۰ ساله ريز نقش در ظاهر بداخلاق، يكي از محبوب‌ترين و قابل احترام‌ترين اساتيد دانشگاه علوم پزشكي مشهد باشد…


دكتر سيد عبدالوهاب درهمي، متولد ۱۳۱۱ است. در سال ۱۳۱۹ در دانشکده پزشکي دانشگاه مشهد پذيرفته شد. در همين سال به طور اتفاقي با مکتب مجتهد دانشمند، مرحوم شيخ محمد كافي مهدوي، آشنا شد. اين آشنايي اتفاقي اثر زيادي بر زندگي او گذاشت و زندگي او را متحول کرد. آنچنان‌که در سال ۳۲، در حالي که رتبه اول تحصيلي را در اختيار داشت، دانشگاه را با انگيزه تحقيق اسلامي ‌رها كرد و به مدرسه علوم ديني در حوزه علميه نواب رفت، اما در سال ۳۸ در اثر بروز برخي اختلافات، لباس روحانيت را كنار گذاشت و دوباره به دانشگاه بازگشت. سال ۴۴ فارغ‌التحصيل شد و به فاصله يک سال تحصيلاتش را در رشته پاتولوژي آغاز کرد. ايشان از سال ۱۳۶۵ و پس از فوت آقاي کافي، مسووليت درس ايشان را برعهده دارد. او در اين جلسات هفتگي که محتواي اصلي آن اسلام‌شناسي و تفسير آيات قرآني است، ميزبان جمع کثيري از دانشجويان و دانش‌آموختگان رشته‌هاي مختلف پزشکي است.


پرسش‌هاي ما را دقيق گوش مي‌كرد و آرام و بريده، اما مفصل پاسخ مي‌گفت. شيوه سخن گفتن و تكيه‌كلام‌هاي خاص خودش را دارد، همچنان كه خروش ناگهاني يا تشدد در كلامش يكي از خصايص اوست؛ اگرچه در نهايت هيچ جمله‌اي را در ميان انبوه مثال‌ها و جملات متعرضه، نيمه‌كاره رها نمي‌كند. در تنظيم اين گفتگو سعي شد تا حد امكان از حذف تكيه كلام‌ها و بازگرداندن كلمات او به جايگاه درست دستوري پرهيز شود، شايد مخاطبان آشنا حين خواندن اين مصاحبه بتوانند خود را جاي ما، روبه‌روي او، در عصر يكي از روزهاي ارديبهشت بگذارند.


سپيد : توقعتان از دانشجوياني كه امروز فارغ‌التحصيل مي‌شوند، با توقعتان از فارغ‌التحصيلان بيست و پنج سال پيش چه تفاوتي دارد؟


توقع من كمي‌زياد شده؛ به اين معني كه زمانه تغيير کرده، از جهاتي خوب و از جهاتي بد شده است. خوبي‌هايشان به صورت رواج اسلام و امنيت و روحيه صلح‌آميز در جامعه است.در نتيجه من از فارغ‌التحصيلان انتظار حسن‌‌استفاده از شرايط امروز را دارم، يعني با يك رفتار سالم جبران بدي‌هاي موجود در جامعه را بكنند، چرا كه در عوض افزايش صلح، نشاط و آزادي در جامعه ما كم شده؛ به اين معني که وقتي مردم مجبور باشند خود را غير از آن چيزي كه هستند، نمايش بدهند، يعني آزادي ندارند. در مقابل گرايش به فساد، مانند اعتياد زياد شده است. نشاط لازمه زندگي است، وقتي در جامعه‌اي كم شود، موجب بروز يك سري بيماري‌ها مي‌شود. احساس مي‌كنم كه فارغ‌التحصيل ۲۵سال پيش آزادتر بود كه بعد از اتمام درس، هر طور كه دوست دارد زندگي كند، اما دانشجوي امروز، با توجه به شرايط، بايد احساس وظيفه كند و در كارش مايه شخصي بگذارد. اين مايه شخصي عبارت است از خوب درس خواندن و خوب كار كردن و مهرباني با مردم، تا جبران اين كمبودها را بكند. اگر اين‌گونه شود توانسته‌ايم به وظيفه‌مان عمل کنيم.


سپيد : نظرتان در مورد فضاي کنوني حاکم بر آزمون دستياري و تفاوت آن با شرايط پذيرش رزيدنت در سال ورود شما به رشته پاتولوژي چيست؟


به نظر من نظر استاد به طور قاطع بايد در انتخاب رزيدنت دخالت داشته باشد، نه به‌طور مصنوعي. الان و از وقتي كه به ياد دارم نقش استاد در انتخاب رزيدنت بسيار ضعيف است. من به شكل حيرت‌انگيزي به اساتيد دانشگاه مشهد اعتقاد دارم؛ يعني آنها را شريف مي‌دانم و حتم دارم وقتي اين انتخاب بر عهده‌شان گذشته شود، رزيدنت خوب را انتخاب مي‌كنند، چون رزيدنت غير از استعداد، اخلاق و تمايل علمي‌ هم بايد داشته باشد. اساتيد اينها را تشخيص مي‌دهند.


سپيد : پيش از مصاحبه گفتيد كه قصد اشتغال در حرفه‌اي مرتبط با درس شيمي ‌را داشتيد. مي‌خواستم ببينم اگر دوباره وارد دانشكده پزشكي نمي‌شديد، فكر مي‌كنيد الان در كجاي جهان ايستاده بوديد؟


جواب اين سوال بسيار سخت است. گمان مي‌کنم بهترين حالت ممکن برايم اتفاق افتاد. من بدون اينکه بفهمم عقيده ترک دانشکده پزشکي را داشته‌ام، با اين پيشامد ناخواسته و حيرت‌انگيز وارد دنياي علوم جديد شدم. مخصوصا که با مهرباني مرحوم دکتر قوام‌نصيري و آقاي دکتر ثامني وارد رشته پاتولوژي شدم. به اين ترتيب من داراي دو بازوي علمي‌ شدم؛ يعني علوم جديد و علوم قديم و اين دو رشته در مسير زندگي برايم مکمل يکديگر شدند. تفاوت سرنوشتم، اما در آن زندگي با مسيري که پيمودم، اين است كه در حالت كنوني اعتماد به نفس من زياد شده؛ به طوري كه چنين اعتماد به نفسي در بين اساتيد ايران پيدا نمي‌شود. يعني من كليه ماخذهاي خارجي را با نظر انتقادي نگاه مي‌كنم، يعني هيچ‌گونه ضعفي ندارم و حتي انتقادهاي بسياري نسبت به رشته سرطان‌شناسي، پاتولوژي و حتي پزشكي دارم. به نظر من علم پزشكي جهان در حال حاضر يك علم گمراه است؛ چراکه انسان در مبداء و معاد آن دخالت ندارد. براي نوع انسان فقر فرهنگي و اقتصادي بسيار خطرناک‌تر از سرطان و بيماري‌هاي قلبي است.


سپيد : يك دانشجوي دهه۳۰ را كنار دانشجوي دهه ۸۰ بگذاريد و از نگاه خودتان تفاوت ميان دو نسل را بيان كنيد.


دانشجوي امر وز اصلاً آرامش ندارد. منظورم نقش حكومت يا شرايط اقتصادي نيست. منظورم اين است كه آن‌قدر حادثه جهاني اتفاق افتاده كه اصلا روي آرامش را به خود نمي‌بيند، چون حوادث روي ما اثر مي‌گذارد. دانشجويان دهه ۳۰ اصلاً حادثه مهمي ‌نداشتند.


سپيد : اگر يك دانشجوي پزشكي دهه ۳۰ مانند اصحاب كهف ناگهان به خواب مي‌رفت و امروز، پا به دانشگاه پزشكي مي‌گذاشت با چه وضعي روبه‌رو مي‌شد؟


اصلاً نمي‌توانست زندگي كند. ترجيح مي‌داد دوباره به غارش برگردد، چون ما به صورت تدريجي در جريان پيشامدها، تغيير مي‌كنيم.


سپيد : اگر بخواهيد از سه ركن اصلي زندگي‌تان که شكل‌دهنده هويت شما شدند نام ببريد، به چه نکاتي اشاره مي‌کنيد؟


اثر تربيتي پدرم و پدر بزرگم، كه هر دو نابغه و مسلمان بودند. مادرم، كه دختر يك مجتهد انقلابي، يعني جزو سران روحانيون طرفدار مشروط بودند. از روشنفكري خانواده و مادرم كه يك خانواده روحاني بودند اين نكته عجيب را بگويم كه در سال ۱۳۱۳ مادر من تحصيل كرده و معلم دبستان بودند؛ در حالي كه در آن سال‌ها خانم تحصيل كرده در ايران خيلي كم بود. اين عامل نقش تربيتي بزرگي در من داشت. ديگري شانس خوبي كه چنين زني و چنين استادي پيدا كردم.


سپيد : با توجه به نکاتي که اشاره کرديد خودتان را خوشبخت مي‌دانيد؟


گمان نمي‌كنم هيچ انساني در كره زمين به اندازه من به آسمان بدهكار باشد و در نتيجه مسووليت خودم را بيشتر از همه احساس مي‌كنم.


سپيد : خيلي مشتاقم كه يك روز از زندگي شخصي‌تان را براي ما مرور كنيد.


اين سوال كمي‌حساس شده؛ به اين دليل كه من در سال ۸۱ بازنشسته شدم، ولي با اين وجود كارم را تاکنون ادامه داده‌ام، اما به دليل عصباني شدن از اولياي گروه تصميم دارم كه از آخر خرداد ماه ديگر به كارم در دانشگاه ادامه ندهم و شما الان در چنين در مقطعي اين پرسش را از من مي‌كنيد: نماز مي‌خوانم، دو صفحه قرآن مي‌خوانم و تفسير را نگاه مي‌كنم. بعد صبحانه مي‌خورم و ساعت 8 سر كارم مي‌روم. معمولاً طوري برنامه‌ريزي مي‌كنم كه قبل از اذان در خانه باشم تا نماز را اول وقت در خانه بخوانم. ساعت 3 عصر به كلينيك پاتولوژي جهاد دانشگاهي مي‌آيم. بقيه وقتم صرف مطالعه مي‌شود. در حال حاضر به مطالعه گياه‌شناسي، از لحاظ ژنتيك گياهي، مطالعه تاريخي و مطالعه اسلامي‌ و قرآن مجيد مشغولم.


سپيد : پس از نزديک به چهار دهه تدريس در دانشگاه و بازنشستگي از كسوت استادي، بزرگ‌ترين پاداشي كه بتواند زحمات چهل ساله تدريس را براي شما جبران كند چيست؟


هيچ توقعي ندارم… يك سوال؛ حضرت امام حسين(ع) به چه كسي كمك كردند؟


سپيد : … به خودشان.


درسته، در حالي كه پيش از شهادت به ايشان فهمانده شد كه اگر شهادت هم نباشد از درجه شما كاسته نمي‌شود، ولي خودشان مشيت خود را انتخاب كردند. دقيقاً به بهترين وجهي منافع خودشان را حفظ كردند. اگر شهادت نبود ايشان كسي كه الان هستند، نبودند، بنابراين پاداش من اين است كه اين‌قدر خنگ نباشم كه به خودم ضرر بزنم، با بداخلاقي با مردم، با اعمال بخل، با پول‌دوستي. به هيچ صورتي حتي الامكان به خودم صدمه نزنم و سالم بمانم. من اگر بتوانم ارزش انساني خودم را حفظ كنم، نهايت خوشحالي براي من حاصل مي‌شود.


سپيد : نكته جالب توجهي كه در وجود شما مي‌بينيم گرايش شما به همه‌جانبگي است. يعني انساني نبوديد كه يك بعدي باشيد و هميشه سعي كرده‌ايد چند بعدي زندگي كنيد. آيا احساس نمي‌كرديد كه در انتهاي هزاره دوم جامع‌الشرايط شدن و همه‌جانبه بودن يك رؤياست و يك امر غيرقابل دسترس؟


من فقط در دو رشته ظرفيت دارم و همه انسان‌ها ظرفيت اين دو رشته را دارند. يكي انسان‌شناسي كه در جامعه‌ ما مي‌گويند مطالعات ديني و يكي علمي. رشته انسان‌شناسي در همه آدم‌ها يك ظرفيت محفوظ دارد. خود من هم طرفدار دو رشته شدن نيستم.


آدرس
مشهد،
تلفن:
-
محل تحصیل
ایران، مشهد، علوم پزشکی مشهد،
ایران، مشهد، علوم پزشکی مشهد، 1344