محمد ابراهیم ذاکر
دندانپزشک، تاریخپژوه و پژوهشگر تاریخ پزشکی و پر کتابترین دندانپزشک ایرانی
از جمله آثار او میتوان به ترجمه فارسی متن کامل کتاب «الحاوی فی الطب» (۲۴جلد) اثر ارزنده محمد بن زکریای رازی پزشک، فیلسوف و شیمیدان ایرانی است
از دکتر ذاکر در کنگره اکسیدا۵۷ (کنگره ۵۷ انجمن دندان پزشکی ایران) به عنوان چهره شاخص فرهنگی با حضور وزیر بهداشت و رییس سازمان نظام پزشکی کشور تقدیر شد
گفتگوی ماهنامه نگین دندانپزشکی با دکتر محمد ابراهیم ذاکر، پژوهشگر متون تاریخی پزشکی و پر کتاب دندانپزشک ایرانی
دکتر محمد ابراهیم ذاکر تمام عمر را به مطالعه میان کتابهای تاریخ پزشکی و اسلامی گذرانده و هیچ اصراری بر نام و شهرت ندارد. اعتراف میکند به دندانپزشکی تنها به عنوان ممر درآمد زندگی نگاه میکند و اگر دغدغه معاش خانواده را نداشت، تمام وقتش را بر سر تحقیق و ترجمه صرف میکرد و دیگر پایش را در مطب دندانپزشکی نمیگذاشت.
او بیش از هر دندانپزشکی عمر خویش را صرف مطالعه و پژوهش در کتب کهن پزشکی کرده و امروز بیشتر از چهل کتاب چاپ شده و آماده انتشار دارد که حدود نیمی از آنها به تصییح و ترجمه کتابهای محمد ذکریای رازی، دانشمند و پزشک برجسته ایران باستان اختصاص دارد.
وقتی شرح زندگی و خدمات او را میشنوم با خود میاندیشم کاش تمام این سالها، در لیست بلند بالایی از مدیران انجمنها و اساتید دانشکدهها که به عنوان پیشکسوت و فخر جامعه دندانپزشکی در مراسم روز دندانپزشک، تقدیر میشوند، یک صندلی هم برای کسانی چون او، که در غربت خودخواسته خویش، مشغول تحقیق و مطالعهاند، خالی میگذاشتند. یاد شعری افتادم از اشعار شاملو که میگفت: از دستهای گرم تو/ کودکان توامان آغوش خویش/ سخنها میتوانم گفت/ غم نان اگر بگذارد…
*آقای دکتر ذاکر! علاقه منحصربه فرد شما نسبت به نویسندگی و بهخصوص تاریخنگاری، از کجا ناشی میشود؟
شاید بخش عمده علاقه من به نویسندگی و نگارش، ژنتیکی و متأثر از شرایط خانوادگی باشد. پدربزرگ من، زندهیاد آیتالله شیخ آقابزرگ تهرانی، به گردآوری کتابها و اعلام شیعه از آغاز اسلام تا سدهٔ چهاردهم هجرت اشتغال داشت و در فهرستنگاری و کتابشناسی نسبت به پیشینیان خود مانند شیخ طوسی، نجاشی و ابن ندیم دارای سبک مدرن بود. در زمان کودکی ما هر شب جمعه از نجف به کربلا میرفتیم و زمانی که من حدوداً هفت ساله بودم، ایشان از من خواست گزارش این سفر را بنویسم. من میگفتم نوشتن برای من سخت است و ایشان هم میگفت فقط هر چه در این سفر میبینی، از زمانی که از گاراژ با اتوبوس بیرون میآیی تا زمانی که به کربلا میرسی و به حرم میروی را حتی شده در دو خط بنویس و به من بده. فکر میکنم پایه نویسندگی من از همینجا شکل گرفت.
در ایام کودکی من هم کار میکردم و هم درس میخواندم. کلاس هفتم یا هشتم بودم که در کارگاه قالب پلاستیک کار میکردم. شخصی به من گفت بهجای این کار، شروع کن به مرتب کردن نام روستاهای ترکزبان که بعدها فهمیدم کارفرما خودش آذریزبان و پیرو حزب دموکرات است و میخواهد آمار روستاهای ترکزبان را بداند. پس از این کار، از آنجایی که من مقلد آیتالله خمینی (ره) بودم، در جلسات طرفداران ایشان که جمعهای نیمه سیاسی – عقیدتی هفت هشت نفره بود شرکت میکردم و علاوه بر سخنرانی، مقاله هم مینوشتم.
بعد از اینکه برای ادامه تحصیل به بغداد رفتم، کارهای نوشتاریام تقریباً متوقف شده بود و وقتی سال ۷۵ به تهران آمدم، یکی از داییهایم، به من گفت: از آن جا که عربی بلدی باید به کمکم بیایی. باید برخی از کتابهای پدربزرگت که نیمهتمام مانده را روی کاغذهای کوچک رونویسی کنی تا من تصحیح کرده به چاپخانه بفرستم. آن کتابها، طبقات اعلام شیعه در بیست و اندی جلد بود از قرن چهارم تا قرن چهاردهم هجری قمری که من رونویسی کتابهای سدهٔ نهم تا دوازدهم را انجام دادم که خود این کار، آغاز آشنایی من با کتابهای خطی بود و همچنین کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه در بیست و نه جلد (این کتاب بیست و پنج جلد است که جلد نه آن چهار بخش جداگانه است و شامل دیوان و کتابهای شعر سرایندگان شیعه میباشد که بیش از نود درصد آنها ایرانی هستند) بود. کارم بر روی آن رونویسی اعلام از جلد شانزدهم تا پایان دورهٔ این دائرهالمعارف بزرگ کتابهای نوشتهشده در ایرانزمین و جامعهٔ تشیع بود که در برگیرندهٔ هرگونه نام یادشده در این بیست و نه جلد میباشد، مانند: نام مؤلف، مترجم، سراینده، مستنسخ یا رونویسیکننده، کاتب، راوی، مروی، مالک نسخه و کتابدار، مُهدی، مُهدی الیه، فرمانروا و خلیفه آن روزگار میبود که برای هرکدام نشانهای ویژه برگزیده بودیم و در برابر آن نام، تاریخ زادهشدن یا درگذشت و یا هردو، یا تنها سدهٔ زیستی او را آوردهایم سپس در زیر آن آدرس صفحهها و جلدهای کتاب را یادکردهایم سپس همهٔ نامها را برپایهٔ حروف الفبا مرتب کردم. کتاب یادشده با نام فهرست اعلام الذریعه الی تصانیف الشیعه زیر نظر شادروان دکتر علینقی منزوی فرزند نویسنده و داییام در سال ۱۳۷۵ توسط دانشگاه تهران به چاپ رسید. گمان دارم بخش عمدهٔ آن را از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۹ من کار کردم.
*چگونه به حوزه نویسندگی تاریخ پزشکی وارد شدید؟
پس از فارغالتحصیلی در خرداد ۱۳۶۹ و رفتن به سربازی سه ماه در شهربانی بیمارستان بهار تهران و ۲۴ ماه در رشت، برای طرح و خارج از مرکز و کسب امتیاز تأسیس مطب تهران به خوزستان رفتم. هفت ماه در سوسنگرد، چهار ماه بستان، چهارده ماه هویزه و نه ماه حمیدیه خدمت کردم سپس در تیرماه سال ۷۴ به تهران بازگشتم. تا این زمان بیشتر برای داییها و پدربزرگم کار میکردم، اما از سال ۷۸، آرامآرام علاقه به مطالعه در تاریخ پزشکی در من ایجاد شد که تأثیر آن را استاد پاتولوژیام شادروان دکتر شمس شریعت تربقان بر من گذاشت. ایشان یکی، دو مقاله در رابطه با رازی از آلبر زکی اسکندر، اندیشمند لبنانی، برای مطالعه به من داد و دکتر محمود نجمآبادی را هم به من معرفی کرد. آن زمان اوج کار دندانپزشکی من بود و برای این کار چندان وقت صرف نمیکردم. از آنجا که دکتر شمس به واسطه داییها و پدربزرگم لطف و محبت زیادی به من داشت و من از سال ۵۶ به خانه ایشان رفت و آمد داشتم، سال ۸۰ جویای کار ترجمه شد و چون زبان عربی میدانستم، از من خواست دو مقاله از آلبرت زکی اسکندر را به فارسی برگردانم. این اولین کار ترجمه من بود که به سختی به انجام رسید، اما از آنجا که به مردم سرزمین خودم دلبستگی ویژهای داشتم، تصمیم گرفتم آثار آنان را ترجمه نکنم، هرچند دربارهٔ زندگی رازی بودند. بعد از اینکه موضوع را با دکتر شمس در میان گذشتم، ایشان کتاب مرشد او الفصول رازی را به من داد که اولین ترجمه کتاب من به شمار میآید و موزه تاریخ علوم پزشکی سال ۸۴ آن را چاپ کرد. دومین ترجمه من که کتاب منصوری فی الطب رازی بود سال ۸۷ توسط همین انتشارات چاپ شد، کتاب قولنج رازی و رساله قولنج ابنسینا سومین کتابم بود که سال ۸۶ مرکز تحقیقات طب سنتی دانشگاه شهیدبهشتی آن را چاپ کرد.
* جناب دکتر به نظر ما تفحص در تاریخ علم، چه کارکردی برای پزشکان حال حاضر دارد؟
من معتقدم یک دندانپزشک باید تاریخ علمی رشته خود را بداند، شاید لزومی نداشته باشد که خیلی دقیق بر آن اشراف داشته باشد، اما همین که بداند پیشینیان در کار خود از چه روشهایی استفاده میکنند و از روند پیشرفت این دانش در گذر تاریخ اطلاع داشته باشد، به او کمک میکند فعالتر، درستتر و آگاهتر به این رشته وارد شود. از طرف دیگر، رشته تاریخ علم از مقطع کارشناسی تا PHD در کشور ما تدریس میشود و این کتابها منبع خوبی برای دانشجویان این رشته و رشته طب سنتی هستند.
*باتوجه به سبقه خانوادگی و زمینه فعالیتی که در تاریخنگاری داشتید، چه شد که به رشته دندانپزشکی وارد شدید؟
در خانواده ما، نسلهای قبل از من همیشه با سلطنت و حاکمیت جنگیده بودند، و از آنجایی که شاهد بودند کسانی که در رشتههای علوم انسانی فعالیت دارند و به نویسندگی و مانند آن اشتغال دارند و در کشورهای دیکتاتوری زندگی میکنند، برای اینکه در آسایش زندگی کنند، باید موافق حاکمیت باشند و در غیر این صورت، حقوق و جایگاه آنها سلب میشود، به من توصیه میکردند به رشتهای بروم که فعالیتم چندان با حاکمیت در تقابل نباشد. من با این پیشزمینه در دبیرستان طبیعی خواندم و برادرهایم هم که ریاضی خوانده بودند، وارد رشتههای مهندسی شدند.
*چرا دوره تحصیل شما در دندانپزشکی بیش از حد طولانی شد؟
من سال ۵۵ شروع به تحصیل دندانپزشکی کردم و سال ۵۹ همزمان با تعطیلی دانشگاهها، تا مهر ۶۶ از دانشگاه اخراج شدم و بهمن ماه سال ۶۸ آخرین واحدهای درسیام را گذراندم و خرداد ۶۹ دفاع کردم. جالب این است که بخشی از زمان دانشجویی و زمانی که از دانشگاه اخراج شده بودم، روی کتاب طبقات اعلام شیعه کار میکردم و آن خدمت به فرهنگ و تمدن ایران و اسلام، به ویژه تشیع بود و همینک نیز هست. دوست دارم از افرادی که بدون توجه به سرنوشت من، این کار را انجام دادند، بپرسم آیا پس از گذر سی سال، هنوز گمان میکنند، کاری که در حق من و دیگر دانشجویان همسرنوشت من کردند درست بود؟
*به چند نمونه از آثار شاخص خود اشاره میکنید؟
کتاب حاوی فی الطب که تاکنون ۱۶ جلد از ۲۴ جلد آن چاپ شده است که دانشنامهٔ بزرگ پزشکی بوده که دربرگیرندهٔ دانش پزشکی کهن از ایران، یونان و هند است. رازی (د: ۳۱۳ ق / ۹۲۰ م) آن را گردآوری کرده است. فردوس الحکمه نوشتهٔ علی فرزند سهل ربن طبری از قدیمیترین و گستردهترین تک کتاب پزشکی است که در سال ۲۳۶ ق پیشکش متوکل عباسی کرد. من و داییام آن را به فارسی برگرداندیم و در سال ۹۱ به چاپ رسید و رییس جمهور وقت آن را رونمایی کرد. سیری در ۳ قرن دانش دندانپزشکی که در آن به بررسی ایدههای ۱۴ پزشک ایرانی یا دانشآموختگان جندیشاپور از سال ۲۳۶ تا سال ۵۳۱ قمری در ارتباط با دانش دندانپزشکی پرداختم، و متون عربی آنها را ترجمه و متون فارسی آن را به زبان فارسی نزدیک و معادلیابی کردم از جمله کتابهای مهم من هستند، اما بخش عمده کار من، به کتاب حاوی فیالطب رازی مربوط میشود که ۲۵ جزء در ۲۴ جلد است و هر جلد آن به بیماریهای یک بخش از بدن اختصاص دارد. من ترجمه این مجموعه را از جلد سوم آن که موضوع آن بیماریهای دهان است شروع کردم و رونمایی نهایی کار همزمان با انتشار جلد بیست و چهارم بناست در آذرماه صورت گیرد. کتاب مجمع النفایس و حجله العرایس دو کتاب بزرگ است که گردآورندهٔ آن سالکالدین محمد حموی است که پزشک بوده و او کتابهای پزشکی را که رونویسی کرده در این دو کتاب گذاشته است. کتاب مجمع النفایس دربرگیرندهٔ هفتاد و سه کتاب و رساله به زبان عربی از پزشکان کهن یونان و ایران است و کتاب حجله العرایس چهل و چهار کتاب پارسی پزشکی است. رونویسی این مجموعه از سال ۹۹۶ تا ۱۰۳۲ ق انجام گرفته است. ما تنها بر روی دو مقدمه و بیوگرافی زندگی گردآورنده کار کردیم. انتشارات مجلس شورای اسلامی چاپ آن را بر عهده گرفته است. این کاری مشترک با دکتر غلامرضا جمشیدنژاد است که از بزرگان پر تلاش در تاریخ پزشکی هستند.
*به طور کلی فعالیت شما در تاریخنگاری به چند بخش تقسیم میشود؟
فعالیتهای من در سه بخش ترجمه، پژوهش، تصحیح گروهبندی میشود. از جمله کتابهای تصحیح شده من میتوان کتاب حفظ البدن امام فخر رازی (۵۴۵ – ۶۰۶ ق / ۱۱۵۰ – ۱۲۰۹ م) اشاره کرد که آن را مرکز پژوهشی میراث مکتوب وزارت ارشاد در سال ۱۳۹۰ خ به چاپ رساند. همچنین باید از کتاب فی علاج المفاصل یا اوجاع المفاصل [چگونگی پیدایش درد بندها و مفاصل] و رسالهٔ نقرس هر دو نوشتهٔ رازی و نیز کتاب فی الضرس [چگونگی درمان کُندی دندان] قسطا فرزند لوقای بعلبکی نام ببرم که کتاب آخری کهنترین متن دندانپزشکی جداگانهنویسی شدهٔ در دسترس است که همگی در دست تهیه و فراهمآوری هستند. باقی کتابهایم پژوهش و ترجمه هستند. البته منظور من از پژوهش، معادلیابی و نزدیککردن متن کهن کتابها با دانش روز پزشکی است که حتا میتواند با شرحی که از گذشتگان در مورد یک موضوع داده شده یا مشخصکردن آن با معادلهای انگلیسی میباشد.
*در کارهای شما، عِرق و ارادت خاصی به رازی مشاهده میشود. به عنوان یک پژوهشگر در آثار رازی چه ویژگیهای متمایزی یافتهاید و ریشه ارادت شما به رازی از کجاست؟
من احساس میکنم رازی از جمله اندیشمندان ایرانی است که مظلوم زیسته و مظلوم چشم از جهان فروبسته است. او پزشکی فیلسوف بود. مظلومبودن، پرکار بودن، بالینیکار بودن، حضور کمتر او در دربار، ویژگیهای مردمی داشتن، حشر و نشر او با مردم ساده و درمان ایشان با کمترین چشمداشت و نیز کارکردن او در بیمارستان و ارتباط کمتر او با فرمانروایان و خلیفگان، موجب شد به سمت او کشیده شوم. چرا که برخی از پزشکان مانند ابنسینا [فیلسوفی پزشک]، عموماً در دربار بودند، ولی رازی تمام عمر خود را در بیمارستانها گذراند؛ البته این مسئله حتا اندکی از ارزشهای فرادانشی ابنسینا نمیکاهد. عربان هم رازی را بزرگترین درمانگر بالینی به شمار آوردهاند و او را ایرانی میدانند، چرا که واژهٔ رازی، یعنی کسی که وابسته به شهر ری است و نمیتوان هویت ایرانی کسی که این نام را دارد، از او سلب کرد.
*به عناون یک دندان پزشک پژوهشگر، در متون پزشکیتاریخی، چه نشانههایی از درمانهایی که در حال حاضر هم در دندانپزشکی رایج است مشاهده کردید؟
من مقالهای در ارتباط با تاریخ پروتز نوشتهام که در آن از بحار الانوار علامه مجلسی (د: ۱۱۱۱ ق) به عنوان منبع استفاده کردم و از این کتاب، به کتاب محاسن برقی (د: ۲۴۰ ق) و کتاب کافی شیخ کلینی (د: ۴۲۰ ق) هم رسیدم. در این کتابها از چندین امام پرسوجوهایی دربارهٔ حکم کاربرد دندان طلا یا نقره یا حیوانات میشود که نشان میدهد پروتز در آن زمان هم وجود داشته است. همچنین در منابع تاریخ پزشکی، نشانههایی از وجود مواد پرکننده از جنس کانی، گیاهی یا جانوری یا ترکیبی از اینها و همچنین راههای سوزاندن و کشتن عصب و ابزارهای کشیدن یافتم.
* با توجه به سختیها و محدودیتهای حوزه نشر کتاب، به عنوان یک مؤلف، در راه نشر دانش منحصربهفردی که دارید، ایا با مشکلات و محدودیتهایی نیز روبرو بودهاید؟
اگرچه به واسطه پشتوانه قوی که توسط دکتر شمس و دکتر محمود مصدق برای چاپ کتابهایم پیدا کردم، در حال حاضر از این نظر به اندازهٔ دیگران مشکل ندارم و کارهایی که انجام میدهم سفارشیاند و ناشرین خواهان آنها هستند، ولی این همهٔ واقعیت نیست؛ زیرا بسیاری از نویسندگان، مترجمان و گردآورندگان مورد استثمار قرارمیگیرند، چرا که برای چاپ این گونه کتابها، چند مرکز و ناشر خصوصی کتابهای طب سنتی وجود دارد که عموماً به مترجمان و فراهمآورندگان هیچگونه حقالتألیفی نمیدهند.
من با کار دندانپزشکی زندگی میگذرانم، چرا که فعالیتهای تاریخ پزشکی برای من درآمدی نیاورده است. من نه کارمند سازمانی هستم و نه بیمه بازنشستگی دارم. این در حالی است که بیش از سی جلد از مجموعه کتابهایم را تنها دانشگاه شهیدبهشتی چاپ کرده است، ولی به جهت قوانین از زیر پوشش قراردادن امثال من ناتوان است. عمده وقت من برای کارکردن بر روی کتابهایم صرف شده است و در کنار آن کار دندانپزشکی را هم انجام میدادم که بسیار کار سنگینی بوده است. بنابراین من در ۳، ۴ سال اخیر حتی مقاله ننوشتم و سخنرانی نکردم و حتی روابطم و بیمارانم را از دست دادم.
*آیا در زمینه پاسداشت کتاب و رونمایی آنها از شما حمایتی شده است؟
در این زمینه گاهگداری از من حمایت شده است. برای مثال کتاب فردوس الحکمه را رییسجمهور سابق رونمایی کرد. جلد ۳ و ۴ و ۵ و ۶ کتاب حاوی هم توسط وزیر بهداشت وقت، دکتر مرضیه وحید دستجردی رونمایی شد. کتاب حفظ البدن هم در آیین حامیان نسخ خطی که توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار میشود، شایسته تقدیر شناخته شد.
به غیر از این، قرار است با چاپ آخرین کتاب حاوی فی الطب، در آذرماه، طی همایشی که از طرف یونسکو و دانشگاه شهیدبهشتی و معاونت ریاستجمهوری برای بزرگداشت رازی به مناسبت نامگذاری سال ۲۰۱۶ به نام رازی از سوی یونسکو برگزار شود، از این مجموعهٔ بزرگ که متن عربی آن بیش از هشت هزار و پانصد صفحهٔ وزیری است، رونمایی صورت گیرد.
*پس از کتاب حاوی فی الطب، چه کتابی در دست دارید؟
در حال حاضر ترجمه کتاب عین الحیات محمد فرزند یوسف هروی را که در سدهٔ دهم نوشته شده و همچنین ترجمه کتاب شرح فصول بقراطیه ابنابیصادق نیشابوری سدهٔ پنجم را در دست دارم. همچنین امیدوارم بتوانم مقالههایی در ارتباط با دانش دندانپزشکی و نیز بخشهایی بیشتر از دانش دندانپزشکی سدههای میانی هجرت را که گردآوری کردهام، به تدریج به فارسی برگردانم.
*یکی از ویژگیهای کار شما حاشیهنگاری است که در اصل تکمیلکننده کتابها است و شاید نمونه آن را در بسیاری دیگر از کتابها نبینیم. چرا بر این امر تأکید دارید؟
من براین باورم! شاید خوانندگان به جهت شناخت نابسنده به واژههای ویژهٔ پزشکی کهن که آمیختهای از واژههای یونانی و ایرانی هستند که عربی شدهاند، ناگزیر از هزینه کردن زمانی دراز برای شناسایی آنها شوند، ازاینرو، نتوانند زمان لازم برای آنها بگذارند پس از انجام آن صرف نظر کنند و به شناخت درست نرسند، من ناگزیر شدم پس از ترجمه و گردآوری و ویرایش، بر روی پانوشتها زمانی بسیار بیشتر بگذارم و این کار بسیار وقتگیر بود و هست، چراکه ناگزیر هستم از منابع و مأخذ مختلف ریشهٔ واژگان را پیدا کنم، بخوانم، خلاصه کنم و عموماً از متون عربی بودند و آنها را به پارسی برگردانم. پس میتوانم بگویم پانوشتها در اصل خود یک پژوهش وقتگیر و دشوار هستند.