مهدی نکویی
گفتگوی اختصاصی با دکتر مهدی نکوئی، دندانپزشک و چهره آشنای مشاوره تحصیلی
ملیکا بهزادی
دکتر مهدی نکوئی یکی از آشناترین چهرهها در میان مشاوران کنکور کشورمان است. او در مرکز مشاورهای که به آن لقب جامعنگر داده است، خدمات بسیار جامع و کاملی به مراجعانش ارائه میدهد که از دوران مدرسه تا فارغالتحصیلی و حتی پس از آن و ورود به بازار کار را شامل میشود، اما شاید بسیاری ندانند که این مشاور ثابتقدم، دندانپزشک و مشاور تحصیلی سازمان نظام پزشکی کشور است که با الهام گرفتن از رشته دندانپزشکی جامعنگر، سعی دارد فراتر از تست زدن و کنکوری درس خواندن صرف به موفقیت تحصیلی بیندیشد و از خیلی قبلتر یعنی دورانی که دانشآموز به بلوغ فکری می رسد، به او در یافتن علایق و استعدادهای حقیقیاش کمک کند. او حتی تا دوران پس از فارغالتحصیلی و ورود به بازار کار، با دانشآموزاناش همراه است تا آنها را از منحرف شدن از مسیر تحصیلی که آن را با زحمت زیاد طی کردهاند بازدارد.
نکوئی بهتازگی یک بنیاد دانشآموختگان تاسیس کرده است که قصد دارد در آن به فارغالتحصیلان و کسانی که در حال حاضر دانشجو هستند کمک کند تا از سردرگمی شغل پیدا کردن، ارتقای کیفی حرفهای، پیاده کردن ایدهها، یافتن سرمایه، شریک تجاری و مهاجرت بیرون بیایند و خودش میگوید همیشه دوست داشته در دانشآموزان تحول مثبت ایجاد کند، اما این فعالیتهایی که در چند جمله بیان شد، در نتیجه پیمودن راه طولانی بهدستآمده است و به نظر میرسد این ثبات و تلاش زیاد برای کمک به دانشآموزان، برای این پزشک یک رسالت باشد.
شاید اولین پرسشی که به ذهن افراد میرسد، این است که او از خواندن رشتهای که هرگز در آن کارنکرده است پشیمان است و قصد دارد دانشآموزان را به مسیر تحصیلی صحیح هدایت کند، اما خودش میگوید هرگز از دندانپزشکی خواندن پشیمان نشده و اگر دوباره به عقب بازگردد، همین مسیر را انتخاب میکند. دانستن هدف او از مشاوره تحصیلی جامعنگر و جزییات بیشتر فعالیتهایش در این حوزه، ما را بر آن داشت که با او گفتگویی داشته باشیم.
دندانه: چه چیزی باعث شد دندانپزشکی بخوانید و هرگز در آن کار نکنید؟
من از دوران دبستان با فضای دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران آشنا شدم. آن زمان دندانهایم آنقدر نامرتب بود که مطبها ابزار و امکان مرتب کردنش را نداشتند و ازآنجاکه منزل ما با دانشگاه تهران چند دقیقه بیشتر فاصله نداشت، برای ارتودنسی دندانهایم به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران میرفتم. ارتودنسی دندانهای من در دانشگاه تهران حدود ۵ سال، از سال۶۴ تا ۶۸ طول کشید و در این سالها ۲هفته یکبار به دانشکده میرفتم تا سیم دندانهایم را سفت کنم یا قالب جدید بگیرم غیره، اما ازآنجاکه اساتید و دانشجویان هرترم تغییر میکردند، مجبور شدم به مطب اساتید آن زمان یعنی دکتر بهرمان، تهرانچی، خانم دکتر معماریان، دکتر اخوان نیاکی و دکتر چلیپا مراجعه کنم. دیدن ظاهر شیک مطب دندانپزشکی و برخورد خوب آقای دکتر و دستیاران باعث شد به دندانپزشکی علاقهمند بشوم.
البته من تا سال سوم دبیرستان ریاضی خواندهام. سال آخر در المپیاد ریاضی شرکت کردم، اما حق گروهمان را ضایع کردند و از صعود به مرحله دوم بازماندیم. این شکست و دلگیر شدن از ریاضی ازیکطرف و علاقه به دندانپزشکی از طرف دیگر، باعث شد تفألی به حافظ بزنم و ازآنجاکه حافظ همیشه خوب میآید، فال من هم خوب آمد و تصمیم گرفتم مادرم را که از کلاس دوم دبستان برایم هم پدری و هم مادری کرده بود خوشحال کنم و دندانپزشکی بخوانم. درنتیجه در عرض ۲هفته امتحان تغییر رشته زمینشناسی دادم و سال آخر دبیرستان را سنگ تمام گذاشتم و رتبه ۲۴ آوردم. ازآنجاکه هیچ شناختی نسبت به دانشگاههای علوم پزشکی دیگر نداشتم، دانشگاه تهران را انتخاب کردم و سال اول هم به این دلیل که تمام فضاهای دانشگاه را میشناختم، با بالاترین رأی بهعنوان نماینده کلاس انتخاب شدم.
تا زمانی که دوران علوم پایه دندانپزشکی را طی میکردیم، این رشته را دوست داشتم، اما وقتی وارد بخش شدیم، دیدم دندانپزشکی علاوه بر پرستیژ، کمردرد و دستدرد و آرتروز هم دارد. اواسط ترم هم که یکی از دوستانم از بیمارش ایدز گرفته بود و ترس از جان هم مزید بر علت شد که هرگز کار بالینی انجام ندهم. البته سختی امتحان تخصص هم باعث شد هرگز در آن شرکت نکنم، زیرا آن زمان ظرفیت پذیرش دستیاری رشته ارتودنسی تنها ۲نفر بود و من هم به سایر رشتههای دندانپزشکی علاقه نداشتم.
دندانه: چه چیزی باعث شد به سمت مشاوره تحصیلی بروید؟
من همیشه به تدریس علاقه داشتم و ازآنجاییکه در زمان تحصیل ما در دوره ابتدایی هم تجدیدی و مردودی زیاد بود، از کلاس سوم ابتدایی دانشآموزان را در مسجد جمع میکردم و به آنها درس میدادم. پسازاینکه وارد دانشگاه شدم هم از همان ترم اول و ۱۸ سالگی آموزشگاهی به نام آزمون ۲۴ ثبت کردم و چون زیست را خوب بلد بودم و در کنکور ۱۰۰درصد زده بودم، ۲سال زیست تدریس کردم، اما بعدازآن احساس کردم با تدریس چندان میانه خوبی ندارم و بیشتر تمایل دارم به بهبود فرایند تحصیلی دانشآموزان کمک کنم. به همین دلیل برای اولین بار در ایران روی روشهای مطالعه، برنامهریزی و یادگیری کارکردم و با استقبال بسیار خوب مردم مواجه شدم. بعد هم تلویزیون از من دعوت کرد و سالها تنها کسی بودم که در تلویزیون روش مطالعه و برنامهریزی و تست زدن درس میدادم. نفر اول بودن در مشاوره کنکور در کنار عشق و علاقه زیاد، باعث شد انگیزه پیدا کنم که این مسیر را ادامه بدهم. جالب این است که موضوع پایاننامه من هم بررسی وضعیت تحصیلی دانشجویان ورودی به دندانپزشکی از سال ۶۲ تا ۷۵ است که یک موضوع آموزشی بهحساب میآید. بعدها استاد خوبم خانم دکتر فرشته بقایی نائینی که رییس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران بودند، فکر میکنم ۲ یا ۳ مقاله از پایاننامه من که علت افتوخیز دانشجویان دندانپزشکی را پیداکرده بود استخراج کردند و درنتیجه روال آموزش دندانپزشکی کشور هم تغییرات مدرسه داری کردهام و حدود ۲۵ مدرسه و آموزشگاه تدریس کردهام. در ضمن ۲ یا ۳ بار هم به تمام استانهای ایران عزیزمان سفر کردهام و با بازدید از مدرسهها، برای پیدا کردن خلأهای دانشآموزان و پاسخهای درخور آن تلاش کردهام.
دندانه: تمام این تلاشها برای این بوده که دانشآموزان مانند خودتان از تصویر ذهنی مبهمی که از یکرشته دارند لطمه نخورند؟
من نمیتوانم بگویم از دندانپزشکی خواندن لطمه خوردهام و شاید اگر به گذشته برگردم همین رشته را بخوانم، اما حتماً از همان ترم اول دوره روانشناسی میگذراندم، زیرا علاقه من روانشناسی و مشاوره است، اما تحصیل در یک دانشگاه مادر در کنار قشری که بالاترین رتبه کنکورشان ۲۰۰ بوده است، دید بسیار خوبی را در کار و برنامه شخص به او میدهد.
درنهایت باید بگویم در رشته تجربی بیشترین فشار بر روی سه رشته دندانپزشکی، پزشکی و داروسازی است و این در حالی است که آمارهای غیررسمی میگویند که ۱۰تا ۲۰ درصد دانشجویان در دوره علوم پایه، تا ۳۰ درصد در دورههای پرانترنی و بین ۳۰ تا ۴۰درصد هم در طرح و اشتغال به کار ریزش میکنند.
البته اشتغال به کار هم برای دندانپزشکان سخت شده است و برای این افراد فرهیخته بازارهای کار جذابتری وجود دارد که در آن زودتر به درآمدزایی میرسند. گرچه من برای جلوگیری از این ریزشهای بعد از فارغالتحصیلی هم تمهیداتی اندیشیدهام و فارغالتحصیلان در یک سازوکار جداگانه، در کلاسهای همافزایی شرکت میکنند و مهارتهای اجتماعی، کسبوکار و معاشرت با بیمار و مطب داری را میآموزند. یکی دیگر از چالشهایی که در بخش مشاوره تحصیلی سازمان نظام پزشکی برای حل آن تلاش میکنم، این است که پزشکان دوست دارند فرزندشان هم پزشک بشود، غافل از اینکه از زمان فارغالتحصیلی آنها تاکنون، نظام آموزشی تغییرات زیادی کرده است؛ به همین دلیل به فرزندان آنها فشار روانی زیادی وارد میشود و تجربه زیسته چندین و چندساله ما در این مسیر، میتواند در دوراهی پزشک شدن یا نشدن تفاهم و صلح برقرار کند.