نیما محبوبی

حوزه فعالیت
مدرک تحصیلی

گفتگو با دکتر نیما محبوبی، دندان‌پزشک، پژوهشگر و خواننده پاپ از سایت دندانه


دکتر سیامک شایان ۵ فروردین ۱۳۹۴

دندان‌پزشک جوانی که چند هندوانه را همزمان در دست گرفته است!


متولد تیرماه ۱۳۶۶ در لنگرود است. تا ۱۸ سالگی در همان شهر زندگی کرده و بعد از کنکور برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ دندان‌پزشکی عازم تهران شده است. اما همزمان با تحصیل در این رشته، از حضور و فعالیت حرفه‌ای در دیگر زمینه‌ها نیز غافل نمانده است. می‌گوید: از وقتی به یاد دارم آواز می‌خوانم! از سال سوم دبیرستان یک گیتار هدیه گرفتم و بدون معلم شروع کردم به کشتی گرفتن با ساز! از آن طرف بلافاصله بعد از فراغت از کنکور و پیش از ورودم به دانشگاه شروع کردم به پرداختن به دغدغه‌ای که همیشه ذهنم را مشغول خودش کرده بود و هیچ وقت امکان پرداختن بهش رو نداشتم؛ پژوهش در زمینهٔ علوم‌پزشکی…

گفتگوی ما را با پژوهشگر نمونه جشنواره رازی، دارنده حدود بیست مقاله در نشریات معتبر علمی، استاد درس روش تحقیق، شاعر، خواننده پاپ و… در ادامه بخوانید:


– ظاهرا شما از آن دست آدم‌هایی هستی که با یک دست چند هندوانه بر می‌دارند و از معدود آن‌ها، که می‌توانند هندوانه‌ها را به سلامت به مقصد برسانند. بد نیست بدون رودربایستی و شکسته نفسی برایمان توضیح دهی تا امروز چند تا هندوانه برداشته‌ای و هر کدام از این هندوانه‌ها را تا کجا رسانده‌ای؟!

– به قول معروف همه کارهٔ هیچ کاره! (می‌خندد) همیشه شعارم این بوده که باید آرزوهام رو به واقعیت تبدیل کنم. راستش از کارای جزئی که بگذریم، فارق التحصیل رشته دندان‌پزشکی از دانشگاه علوم‌پزشکی تهران هستم. از تیرماه ۸۴ و بلافاصله بعد فراغت از کنکور در کارگاه‌های مرکز پژوهش‌های دانشجویان دانشگاه علوم‌پزشکی تهران ثبت نام کردم. با بچه‌های مرکز ساعت‌ها حرف می‌زدم و از تجربه‌هاشون یاد می‌گرفتم. خیلی وقتها در جلسه‌ها و برنامه‌هایی شرکت می‌کردم که به عنوان یک دانشجوی سال اولی قابل توجیه نبود. از طرف دیگر موسیقی که عشق و دغدغهٔ همیشگیم بود رو‌‌ رها نکردم. حضورم در تهران این امکان رو فراهم کرد که جدی‌تر از قبل پیگیر فعالیت موسیقیم بشم و افتخار آموزش در خدمت چند تن از اساتید بنام موسیقی را کسب کردم. یه سری فعالیت‌های جانبی دیگه هم داشتم که بگذریم ازش! (می‌خندد)


– اسمت را که سایت پاپ‌مد جستجو کردم نتایج جالب توجهی داشت. برایمان از فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی‌ات بگو. چه کرده‌ای، چند تا مقاله داری و کجا منتشر شده‌اند؟

– همانطور که گفتم از دوران دبیرستان همیشه آرزویم انجام دادن کار‌های تحقیقاتی در محیط‌های دانشگاهی بود. خوشبختانه حضور در دانشگاه علوم‌پزشکی تهران فرصتی رو فراهم کرد تا بتوانم این برنامه‌ها رو عملی کنم. فعالیت‌های پژوهشی رو فقط چند روزی بعد خلاص شدن از فشار شرکت در کنکور و حتی پیش از اعلام نتایج شروع کردم. با ورود به دانشگاه فعالیتم رو در همین مرکز که بعد‌ها با مرکز رشد استعداد‌های درخشان دانشگاه ادغام شد پیگیری کردم. از کارهای اجرایی (مثل مسئول روابط عمومی) بگیرید تا کارهای مدیرییتی (مثل عضویت در شورای مرکزی) و کارهای پژوهشی (که تعدادی از مقاله‌هام رو به خودشون اختصاص می‌دهند)…

مدتی بعد از اولین قدم هام نوبت ارائهٔ نتایج شد. ارائهٔ پوستر و سخنرانی در کنگره‌ها برام یکی از مراحل جالب توجه در زمان خودش بود. علاوه بر حضور در سمینارهای داخلی چند باری این فرصت را یافتم که حضور در محیط‌ دانشگاهی دیگر کشورها را تجربه کنم… بعد از مدتی به فکر انتشار مقاله‌هام در مجله‌های علمی مرتبط افتادم؛ چراکه احساس کردم یک کار تحقیقاتی بدون انتشار انگار که اصلا انجام نشده! البته هر چیز زمان خودش رو داره و باید مقدماتش فراهم بشه، به همین دلیل بود که با وجود شروع سریعی که در زمینهٔ پژوهش داشتم، اولین مقاله‌م در سال پنجم تحصیلم منتشر شد. تا امروز هم فکر کنم ۱۷ مقاله در مجلات نمایه شده در PubMed دارم و ۳-۴ تا مقالهٔ در دست چاپ. داور چندین مجلهٔ بین المللی نمایه شده در PubMed و ISI هم هستم. همینطور چون معلمی رو خیلی دوست دارم، از اواخر سال دوم مباحث مختلف روش تحقیق رو در کارگاه‌های مرکز پژوهش‌ها تدریس می‌کنم و طی ۷-۸ سال اخیر در خدمت دانشجوهای علاقه‌مند به پژوهش بوده‌ام.

مجلاتی که مقاله‌هام رو چاپ کردن متفاوت بودن اما حداقل‌های مورد توجه من (مثل نمایه شدن در PubMed یا ISI) رو پوشش دادن…


– گویا بابت این جنب و جوش‌های تحقیقاتی موفقیت‌های جالب‌توجهی هم کسب کرده‌ای؛ محقق بر‌تر دانشجو در جشنواره رازی و … بیشتر توضیح بده.

– بله. بعضی وقتها در زندگی هر آدمی اتفاقات خوب پیش می‌اد! منم این شانس رو داشتم که تو چند تا از کنگره‌ها به عنوان سخنران برگزیده انتخاب شوم. علاوه بر این افتخار برگزیده شدن به عنوان مدرس منتخب کارگاه‌های مرکز رشد استعداد‌های درخشان هم نصیبم شده. بعد‌ها که مقاله‌هام بیشتر و بیشتر چاپ شدن ۲ سال پژوهشگر بر‌تر دانشکدهٔ دندان‌پزشکی و مرکز رشد استعداد‌های درخشان دانشگاه شدم؛ اما جشنوارهٔ رازی سال ۱۳۸۹ یک رویداد منحصر به فرد بود که همیشه در خاطرم میمونه.


– تو از ان دسته بچه‌هایی بودی که از بدو ورود به مدرسه درس‌خوان بودی یا بعد از ورود به دانشگاه متحول شدی؟

– راستش من به قول شما «از همون بدو مدرسه» از اون آدمای به شدت سینوسی بودم! (می‌خندد) نمی‌تونم بگم دغدغهٔ درس خواندن رو نداشتم، خصوصن اینکه خواهرم که ۴ سال از من بزرگ‌تر بود فوق‌العاده درس‌خوان و موفق بود و رفتارش روی من تأثیر داشت. اما خب! من پسر بودم و شیطون! یه سال خوب درس می‌خوندم، ۳ سال کلن درس و مدرسه رو ول می‌کردم! اما همزمان با ورودم به دبیرستان خواهرم در رشتهٔ پزشکی دانشگاه تهران قبول شد. اتفاقی که در زندگی من تأثیر فوق العاده عمیقی گذاشت و از همون سال اول دبیرستان هدفم ورود به دانشگاه تهران شد. هر چند به دلیل پایهٔ درسی ضعیفم تا سوم دبیرستان امیدی نداشتم که بتونم به هدفم برسم!


– دوران دانشجویی‌ات را چطور گذراندی؛ فقط مشغول درس و مشق بودی یا به فعالیت‌های هنری هم مشغول بودی؟

– اصلن! اتفاقن یکی از مشکلاتم با دوران دانشجویی (شاید تنها مشکلم) پرداخت کم به درس و مشق بود! از همون ترم اول به شدت به فعالیت‌های فرهنگی علاقه داشتم. در کلاسهای بچه‌های ادبیات شرکت می‌کردم، جلسات نقد ادبی دایر می‌کردم، با دوستام کتاب می‌خوندیم و نقد می‌کردیم، از ترم اول یک مجلهٔ فرهنگی مستقل برای کلاسمان دایر کردیم که اتفاقن اسمشم «دندونه» بود!

شدیدا اهل فیلم دیدن بودم و تا همین ۲-۳ سال پیش در یک سری از وبلاگ‌های سینمایی نقد فیلم می‌نوشتم. در عین حال موسیقی را که همیشه عاشقانه دوستش داشتم با جدیت بیشتری پیگیری کردم و نتیجه‌اش منجر به اتفاقاتی شد که فکر کنم در مصاحبهٔ امروزمان هم بی‌تأثیر نبوده…


– از اولین پرسش‌هایی که معمولا در برخورد با یک هنرمند از او دارند این است که از چه سنی وارد حوزه هنر شده است. حالا که به اینجا رسیدیم برایمان بگو خواندن را به شکل حرفه‌ای از چه زمانی آغاز کردی؟ چند و چون ورودت به این حوزه چگونه بود، جبر و اختیاری در کار بود یا نه؟

– والا یکی از کلیشه‌ترین جواب‌ها هم اینه که از بچگی می‌خوندم و اینا! من هم از این قضیه مستثنی نیستم و راستش بابا و مامانم نوار ضبط شده‌ای از من دارند که در سنین ۲-۳ سالگی آواز می‌خوندم! یه توضیحم بدم که پدر من صدای فوق‌العاده خوبی دارن. آنقدر خوب که علیرغم اینکه هیچ وقتی به صورت آکادمیک موسیقی رو دنبال نکردند هنوز هم موقع خواندن من رو با تکنیک‌های نابشون غافلگیر می‌کنن. از وقتی یادمه تو خونه‌مون به صورت روتین «موسیقی خوب» پخش می‌شد… خواندن پدرم هم در کنارش من رو به موسیقی و علی الخصوص آواز خوندن علاقه‌مند کرد؛ هر چند بعد از ورودم به دانشگاه موسیقی رو به شکل آکادمیک پیگیری کردم.


– به نظرت یک خواننده چه نیازمندی‌هایی باید داشته باشد؛ فکر می‌کنی خوانندگی بیشتر ارثیه یا اکتسابی؟

– راستش اعتقاد من اینه که هر چند خوب بودن ذاتی است و صدا اصل اولیه برای خواننده شدن به حساب می‌اد، به هیچ وجه از اهمیت پرورش صدا نمی‌شود گذشت. در نظر بگیرید اگر کسی بخواهد در هر زمینه‌ای مشغول کار شود، نیاز به داشتن مدرک دارد. حالا چطور می‌شه خوانندگی رو از این قضیه مستثنی دونست؟

یه خواننده باید سلفژ بدونه، کلاسهای موسیقی مناسب رو پشت سر گذاشته باشه و از تئوری موسیقی با خبر باشه، فن بیان بدونه و به طور متوسط دو اکتاو صدا داشته باشه. در عین حال در کشور ما یکی از اِلِمان‌های بسیار حاثز اهمیت ادبیات است. بنابراین یک خوانندهٔ ایرانی باید شناخت درستی از ادبیات فارسی داشته باشه، ترانهٔ خوب رو بشناسه و بتواند بازیگری کلامی که می‌خونه را هم با صداش انجام دهد. که همهٔ اینها نیاز به آموزش دارند. به نظر من حدود ۳۰% خوانندگی ارثی و ۷۰% دیگه ش اکتسابی است که هر دو برای خواننده شدن لازم و ضروری هستند و هر کدام بدون حضور بخش دیگر مطمئنا به نتیجه نمی‌رسند.


– از کارهایی که تا امروز در حوزه موسیقی انجام داده‌ای بگو؟ در چه سال‌هایی و کجا اجرا داشته‌ای؟ چند آهنگ ضبط کرده‌ای؟

– تا امروز ۵ آهنگ از من منتشر شده و در حال حاضر مراحل نهایی ضبط کار ششم رو انجام می‌دهم. ضمنا برنامهٔ هفتمین اثرم هم ریخته شده. اجراهای صحنه‌ای زیادی داشتم؛ از کنسرت‌های آموزشگاهی بگیرید تا تجربهٔ سلیست بودن در یک گروه موسیقی کلاسیک با ۴۰ نفر نوازنده و همخوان به اسم «آوین». همینطور اجرای افتخاری در برنامه‌های تخصصی شعر و ترانه. یک اجرای سولو هم قرار بود داشته باشم که بعد از حدود یک سال تمرین سه روز در هفته، به دلیل یک سری مشکلات از جانب تهیه کنندهٔ کار کنسل شد. الآن هم در حال تمرین برای کنسرت جدیدی هستم که امیدوارم تا تابستون به اجرا برسد.


– در حوزه موسیقی بیشتر به شکل انفرادی کار می‌کنی یا گروهی؟

– همیشه باورم این بوده که ذهن چند نفر خیلی بهتر از یک نفر کار می‌کنه. حتی در انتخاب ترانه با یک تیم مشورتی تصمیم می‌گیریم که آیا این کار را بخوانم یا نه. در مورد ۳ ترانه‌ای هم که از خودم اجرا کردم («بوم آواز»، «خلوت» و «حریم») بعد از اینکه ترانهٔ اولیه را نوشتم با کمک دوستانم بار‌ها کار را بازنگری کردیم و حتی از نو نوشتیم. برای مثال اگر صادقانه بخواهم بگویم ترانه سرای «حریم» کیست باید بگویم خودم، صفورا یوسفی و اهورا ایمان!


– در چه سبکی از موسیقی کار می‌کنی؟ گویا جز خواندن، در ترانه سرایی و آهنگ‌سازی هم تجربه داری؟

– موسیقی پاپ و پاپ-کلاسیک. گرچه ترانه سرایی کرده‌ام اما راستش خودم رو ترانه‌سرا نمی‌دونم. همونطوری که گفتم به نظرم یکی از مهم‌ترین عناصر موفقیت موسیقی ترانهٔ دلنشین و درست اثر است. به نظرم تا یک خواننده نتواند فرق میان ترانهٔ خوب و بد رو متوجه شود نمی‌تواند موفق باشد. به همین دلیل چند سالی می‌شه که در جلسات نقد ترانه‌ شرکت می‌کنم و در خدمت اساتیدی مثل محمد علی بهمنی، عبدالجبار کاکایی، علیرضا برنجی، دکتر یداللهی و غیره و علی الخصوص دوست و استاد بسیار عزیزم اهورا ایمان بوده‌ام و هستم.

علاوه بر این بحث ساخت ملودی (حتی توسط بهترین ملودی سازهای دنیا) در وهلهٔ اول یه موضوع قریحی است. علاوه بر آن دانستن تئوری موسیقی و شناخت خوب موسیقی جهانی و گوشه‌های موسیقی ایرانی می‌تواند کمک کننده باشد.


– بنا داری کار‌هایت را در قالب آلبوم جمع‌آوری و منتشر کنی یا به روال انتشار تک اهنگ ادامه دهی؟

– قطعا دوست دارم آلبوم جمع‌آوری کنم. اما از طرفی هزینهٔ انتشار یک آلبوم خیلی زیاد است، از طرف دیگر سود چندانی همراه نداره. بیایید واقع‌بین باشیم! وقتی آلبوم دوستان شناخته شدهٔ بازار موسیقی فروش چندانی نمی‌کند، چه انتظاری از یک خوانندهٔ تازه وارد شده به این بازار موسیقی -مستقل از کیفیت کار- می‌توانیم داشته باشیم؟ ضمنا تهیه‌کننده‌ها هم در مواجهه با خواننده‌های جوان دنبال قراردادهای ترکمانچای هستند!


– دوست دارم کمی هم درباره مراحل تهیه و ضبط و انتشار یک تک‌آهنگ برایمان توضیح دهی؟ کار را به روال حرفه‌ای و با کمک ادم‌های حرفه‌ای دنبال می‌کنی یا همه چیز رفاقتی و دلی جلو می‌رود؟

– قطعا با آدم‌های حرفه‌ای کار می‌کنم، اما علاوه بر بحث مالی که بین اعضای گروه وجود دارد جان‌مایهٔ رفاقت و دلی‌ش حفظ می‌شه. همیشه وقتی به سال‌های طلایی موسیقی کشورمان نگاه می‌کنیم صحبت از مثلث‌های موسیقایی‌ست. اردلان سرفراز، فرید زلاند و خانم آتشین. حسن شماعی‌زاده، اردلان سرفراز و خانم آتشین. بابک بیات، ایرج جنتی عطایی و آقای اقبالی یا آقای حامدی. البته موارد دیگری هم هستند که مجال اشاره به آنها نیست. متأسفانه امروزه یک خواننده به یک تنظیم کننده مراجعه می‌کنه و از بین کارایی که طرف برایش پخش می‌کنه یکی رو انتخاب می‌کنه و می‌خونه بدون اینکه کوچک‌ترین برخوردی با ترانه‌سرا یا آهنگساز اثر داشته باشه. در حالیکه اگه من ترانه سرای اثرم رو نشناسم چطور می‌توانم با اندیشهٔ او، زمان خلق اثرش، آشنا شوم و حس کلام رو منتقل کنم؟ در مورد سازندهٔ ملودی هم همین طور.

برای من اصولا روند کار به این ترتیب است که اول ترانه‌ای انتخاب کنم. با یک گروه از دوستان آشنا به ادبیات و موسیقی مشورت می‌کنم که آیا این ترانه رو اجرا کنم یا نه. بعد تأیید شدن کار توسط تیم مشورتیم کار ساخت ملودی شروع می‌شه. در این مرحله هم ترانه سرا قطعا نقش خواهد داشت و سعی می‌کنیم ملودی ساخته شده حرف دل ترانه سرا رو به خوبی منتقل کند. وقت ساخت ملودی راستش اول خودم تلاش می‌کنم که کار خودم باشد و از دل خودم بر بیاد. در صورتیکه نتوانم خودم رو از ملودیم راضی کنم با‌شناختی که از فضای ترانهٔ کار و گزینه‌های بازار موسیقی دارم سعی می‌کنم مناسب‌ترین گزینه رو انتخاب کنم. بعد آماده شدن ملودی حالا نوبت تنظیمه. که باز از بین فضاهای موجود در تنظیم‌ها گزینه‌ای که فکر می‌کنم به حال و هوای ترانه و ملودی نزدیکتره رو انتخاب می‌کنم.


– انتشار هر آهنگ چقدر برایت هزینه دارد؟

– هزینهٔ ضبط و انتشار کار‌ها خیلی متفاوته و من کلا در مورد هزینهٔ انتشار کار‌ها صحبت می‌کنم؛ نه کارهای خودم. هزینهٔ همکاری با نام‌های شناخته شدهٔ عرصهٔ موسیقی برای ترانه و ملودی هر کدام ۱/۵ تا ۲ میلیون و برای تنظیم ۳-۴ میلیون است. البته دوستانی هستن که بیشتر از این مقدار بگیرن (برای مثال تنظیم هر کاری ۸-۱۰ میلیون)؛ از طرف دیگر چه بسیارند دوستانی که هزینه‌های کمتر بگیرند و چه بسا مجانی کار کنند.


– اهنگ‌هایت کجا منتشر شده و کدام‌یک از کار‌هایت بیشتر شنیده شده؟

– متأسفانه ورود به رسانه‌های مجاز داخل کشور خیلی سخت و پر هزینه است. وانگهی، تا امروز جلوی خودم را برای همکاری با رسانه‌های خارجی گرفته‌ام؛ علیرغم اینکه نبود تریبون مناسب باعث شنیده نشدن به حق کارهام شده است. بیشتر کارهام در سایت‌های موسیقایی پخش شده و کم و بیش بازخورد‌ها بد نبوده. برای مثال دو مورد از کارهام «خلوت (مشترکا با علی هادیان)» و «حریم» جزو لیست ده آهنگ بر‌تر ماه در بعضی از رادیو‌ها قرار گرفته‌اند و بار‌ها و بار‌ها حتی با گذشت زمان بسیار ازشون پخش شده‌اند. البته ناگفته نماند که برای پخش کارهام در این رسانه‌ها علاوه بر اینکه اجازه‌ای از من یا سایر مالکین مادی و معنوی اثر گرفته نشده؛ هیچ اشاره‌ای به عوامل کار و حتی اسم خواننده هم نشده است.


– برخورد همکاران و دوستان دندان‌پزشکت با تو به عنوان یک خواننده و هنرمند چگونه است؟ حاضری جلوی جمع آن‌ها آواز بخوانی یا خجالت می‌کشی کسی آقای دکتر را در حال چه‌چه زدن ببیند؟

– به هیچ وجه. از نظر من موسیقی و به خصوص آواز خوندن یه کار مقدس است. تصور می‌کنم هر کسی اگر از کار خودش مطمئن باشه و اعتماد به نفس کافی رو بعد کسب تجربه در این زمینه داشته باشه مشکلی با چه‌چه زدن نخواهد داشت! علاوه بر اجراهای رسمی بار‌ها شده در اولین برخوردم در جمعی غریبه اجرا داشته‌ام و بازخورد‌ها هم همیشه خیلی خوب بوده. این درست که ممکن است بعضی از اطرافیان از اینکه به قول شما آقای دکتر بخواهد چه‌چه بزند تعجب کنند، اما اغلب اوقات بعد یکی دو کار نظرشان این می‌شه که اصن چرا اومدی دندان‌پزشکی؟! خیلی وقتا موقع انجام دادن کارهای دندان‌پزشکی هم آوازی رو زمزمه می‌کنم؛ حتی سابقه داشته بیمارام در جلسه‌های دوم به بعد از من درخواست کنند که فلان کارو که اون جلسه خوندی دوباره بخون!


– ایا انتظاری از انجمن‌ها و نهادهای دندان‌پزشکی و پزشکی مثل انجمن دندان‌پزشکی ایران یا سازمان نظام‌پزشکی داری؛ مثلا حمایت در انتشار آلبوم یا دعوت از تو برای یک جشن یا همایش؟

– راستش تصور می‌کنم انتظار باید در محدودهٔ اختیارات و فعالیت‌های هر سازمانی باشد. بعید می‌دونم که انجمن دندان‌پزشی ایران یا نظام پزشکی این اختیار رو داشته باشن که بتونن آلبوم موسیقی منتشر کنند. از طرف دیگه وقتی بحث حضور در جشن‌ها هم مطرح می‌شه فکر می‌کنم دوستان و همکارانی که تو این جشن‌ها شرکت می‌کنند دوست دارن -مستقل از کیفیت کار- یه خوانندهٔ شناخته شده یا به قول معروف «برند» ببینن. این درخواست که یک جورایی به حق هم هستش عوامل برگزاری رو به سمتی می‌بره که برای جذاب شدن برنامه‌هاشون از خوانندگان شناخته شده و چهره استفاده کنند. هر چند در صورتی‌که در این برنامه‌ها شرایط مساعدی برای پرداختن به همکاران هنرمند و ارزش کارشون در نظر گرفته بشه قطعن فرصت قابل تأملی خواهد بود…


– در پروفایل فیسبوکت از علاقه به فیلم و رمان گفته‌ای. چه می‌خوانی و می‌بینی؟ پرداختن به دغدغه‌های هنری چقدر از وقت روزانه‌ات را می‌گیرد؟

– تا سال ۸۹ همیشه مشغول مطالعهٔ کتابهای جانبی بودم. دوستان و همکلاسی‌هام می‌تونن این را تأیید کنن که حتی سر کلاسهای دانشگاه همیشه یه رمان دستم بوده و مشغول خوندنش بودم. اما به یک دلیل شخصی مجبور شدم خواندن کتاب با شتاب سابق رو متوقف کنم. الآن خیلی کمتر می‌خونم؛ اگر هم بخونم کتابای مربوط به موسیقی و ترانه و یا دندان‌پزشکیه. در رمان‌های فارسی عاشقانه کتابهای عباس معروفی رو دوست دارم. سمفونی مردگانش رو ۳ بار خوندم و با بقیهٔ کتاباشم زندگی کردم! میان نویسنده‌های بین‌المللی هم رومن گاری نویسندهٔ محبوبم است.

فیلم هم که تا دلت بخواد می‌دیدم و می‌بینم! لیست فیلمهای مورد علاقه‌م آنقدر زیاده که نمی‌دونم کدومشو بگم و اگه بخوام از همگی نام ببرم حجم زیادی رو به خودشون اخصاص می‌دن. اما از بین فیلمهای هالیوودی کارهای اسکورسیزی رو واقعا می‌پسندم. از کارگردان‌های اروپایی هم کارهای تورناتوره به دلم می‌شینه؛ زیاد!


– در گوگل که دنبال اسمت بودم متوجه شدم وبلاگ داری و مقاله و یادداشت هم می‌نویسی. درباره نوشته‌هایت بگو.

– راستش همونطوری که گفتم تا ۳-۴ سال پیش یادداشت‌های نقد فیلم و سینما می‌نوشتم. اما بعد از جدی‌تر شدن نگاهم به موسیقی احساس کردم که می‌توانم بعضی از دانسته‌های اندک خودم را با بیان نسبتا ساده‌ای به مخاطبِ حداقلِ خودم منتقل کنم. این شد که مجددا وبلاگ نویسی رو شروع کردم؛ اما در یک مقوله جدید؛ بیشتر در مورد داستانی که پشت آهنگ‌های خودم بوده، شناسوندن عوامل کار به مخاطبینم (اتفاقی که به ندرت توسط دوستان خواننده می‌فته!)، صحبت در مورد بازار موسیقی، تاریخ موسیقی پاپ، سلیقهٔ مردم و…. البته کلا به ندرت می‌نویسم؛ اما طولانی!


– خودت هر چند وقت یک‌بار اسمت را در گوگل جستجو می‌کنی؟ این جستجو‌ها تابحال نتیجه جالب توجهی که انتظارش را نداشته‌ای در بر داشته است؟

راستش قدیما زیاد این کارو انجام می‌دادم؛ جدیدا نه… بیشتر وقتی یکی از موسیقی‌هام پخش می‌شه این کارو می‌کنم تا نظرات مخاطبینش رو بدونم… قطعا وقتی بازخورد‌ها رو می‌بینم برام جالبه…


– الان چه کار می‌کنی؟ می‌دانم که مشغول گذران خدمت مقدس هستی که از صدقه سر کارنامه پر بار علمی، زیاد هم بد نمی‌گذرد.

(می‌خندد) خوشبختانه همین طوره که می‌گین! عصر روزهای فرد کار دندان‌پزشکی می‌کنم. همزمان مشغول آماده کردن کتابچهٔ طرح تحقیقاتی جایگزین خدمت هستم… ۲ روز در هفته تمرین موسیقی برای کنسرتی دارم که به زودی برگزار می‌شه و وقت باقیمونده رو هم به خواندن زبان، پیش بردن کارهای تحقیقاتی که درگیرش هستم، تدریس روش تحقیق و مهم‌تر از همه تفریح اختصاص می‌دم!


– برنامه‌ات برای آینده‌ات چیست؟ ادامه تحصیل می‌دهی یا می‌روی به سمت کار و مطب داری؟

– راستش فعلا تمایل به ادامهٔ تحصیل و کار در یک کشور پیشرفته دارم… باید موقعیت‌هام رو ببینم و بعد سبک سنگین کردن شرایط تصمیم بگیرم. اما در صورتیکه بمانم حتما کار رو ترجیح خواهم داد…


– اصلا بگو ببینم میان این چند هندوانه‌ که برداشته‌ای هندوانه اصلی کدام است؟ تو اول از همه یک دندان‌پزشکی؟ یک محقق و دانش‌پژوهشی؟ یا یک خواننده؟ شاید هم بناست اول از همه داماد بشوی!

– (می‌خندد) راستش فک نکنم تداخلی بین این برنامه‌ها با هم وجود داشته باشه… تا زمانی‌که وقت و کشش انجام دادن این کار‌ها به صورت همزمان رو داشته باشم از هیچ کدومش نمی‌گذرم… اما اگه بخوام علاقهٔ شخصی خودم رو بگم موسیقی حرف اول رو می‌زنه؛ هر چند از دندان‌پزشکی نمی‌شه گذشت… یه وقتایی باید اجازه داد زندگی آدمو غافلگیر کنه!


-صحبت پایانی…

– ممنونم از پدر و مادرم؛ چون قبل اینکه خودم تصمیم جدی برای برداشتن هندوانه‌های مختلف زندگیم رو داشته باشم همیشه حمایت خودشون رو اعلام می‌کنن… دوستان و اساتیدم که همیشه همراه و پشتوانه‌ام هستند و شما!


آدرس
تهران،
تلفن:
-