مهدی بنائیان

حوزه فعالیت
عناوین فعالیت‌ها
مدرک تحصیلی

بنده مهدی بنائیان، متولد سال 1350 در شهرستان نیشابور هستم و دندانپزشک عمومی از دانشگاه آزاد اسلامی، ورودیه سال 1369. در تهران و لواسانات طبابت میکنم. آشنایی بنده با هنر از دوران کودکی و در شهرستان نیشابور آغاز شد و افتخار شاگردی استاد سید علی سیدانی در نقاشی و استاد کوروش ادیم در عکاسی را دارم و زخمه ای بر سه تار اگر میزنم مدیون استادم بهروز همتی و استاد پیمان خسروی هستم. من هنر را دوست دارم و اگرچه به خاطر شغل پرگرفتاری دندانپزشکی از تمرین و پیشرفت خوبی برخوردار نبوده‌ام ولی سعی کرده‌ام همیشه در اتمسفر هنر تنفس کنم.


 


گفتگو با دکتر مهدی بنائیان به بهانه برگزاری گالری نقاشی در مطب شخصی‌اش


 


دکتر مهدی بناییان دندان‌پزشکی است که همزمان در دو حوزه مختلف هنری فعالیت می‌کند؛ موسیقی و نقاشی. دغدغه‌های هنری که اشتغال در حوزه دندان‌پزشکی کمتر وقت فعالیت در این حوزه‌ها را به او داده است. اما در میان کارهای تخصصی تصمیم گرفت تا با همراهی دوستانش مطب خود را به یک گالری تبدیل کند. ایده‌ای که همکارانش را تشویق می‌کرد تا مطب‌هاشان را تبدیل به گالری‌های محلی کوچک کنند. او با راه‌اندازی کانال تلگرامی دوستانش را دعوت کرد تا آثارشان را برای او بفرستند. در زمان کمی آثاری از هنرمندان به مطب او رسید و این زمان مناسبی برای راه‌اندازی نمایشگاهی در مطبش شد. دکتر بناییان می‌گوید: «ایده اصلی این نمایشگاه خیلی سریع به ذهن ما آمد. از آن جایی که خود من کارهای هنری می‌کنم اما  به خاطر شغلم از کار هنری فاصله گرفته بودم و کمتر می‌رسیدم کاری انجام دهم، اما همیشه به هنرمندان فکر می‌کردم و دلم برای هنرمندانی که در اطرافم بود می‌سوخت و به این فکر می‌کردم که چقدر کارهای هنری و آثار موسیقی‌شان در حال از بین رفتن است. از طرف دیگر می‌دیدم که دوستان دندان‌پزشکی هستند که علاقه‌مند به کارهای هنری بودند. به این فکر کردم که باید برای پیوند این دو حرفه کاری کنم.»


این پیوند به گفته دکتر بناییان از تبادل کارهای هنری بین دندان‌پزشکان و هنرمندان صورت می‌گیرد: «مسلما در این آشنایی ممکن است اتفاقات خوبی بیفتد و آثاری فروخته شود. در همین نمایشگاه درخواست‌هایی از سوی دوستان شد که بیایند همین نمایشگاه را در مطب‌های خودشان برپا کنند و کارهایی واقعی را در مطب‌های خودشان داشته باشند نه  کارهای کپی.»


او امیدوار است این اتفاق در مطب‌های پزشکی و درمانگاه‌ها و بیمارستان‌ها نیز بیفتد: «تصور کنید که به بیمارستان بروید و به جای دیوارهای خالی با آثار هنری رو‌به‌رو شوید. هم خود بیمارها و هم همراهان‌شان این آثار را می‌بییند. چه اشکالی دارد که با نمایشگاه آثار هنری رو‌به‌رو شوند و فرهنگ دیدن آثار هنری و خرید آن در میان مردم رواج پیدا کند.»


دکتر بناییان فکر می‌کند: «مطب‌ها را تبدیل به گالری کنیم و نگارخانه‌های مردمی و کوچک را در همه جا گسترش دهیم. این نوع گالری‌ها در همه جای دنیا دارد جا می‌افتد. در انگلستان شروع شد، در ایران هم وجود دارد و در حد کافه‌ها و کافه گالری‌ها شروع به کار کرده است. اما تابلوها کمتر در این گالری‌ها تغییر می‌کند.»


او می‌گوید: «بارها به کافه‌ها رفتم و دیدم تابلویی که هفت سال پیش هم در آن جا بوده هنوز همان جاست. بدون این که تکان بخورد و بدون این که حتی گردگیری شود. آثار هنری باید گردش داشته باشد. چطور شما لباس و ماشین‌تان را عوض می‌کنید اما تابلوهایی که هر روز می‌بینید را عوض نمی‌کنید. یک تابلو وقتی در چنین محیط‌هایی به نمایش در آید ممکن است کسی آن را دوست داشته باشد و بخرد. حتی ممکن است که برخی حامی کارهای هنری شوند. دندان‌پزشکان به اعتقاد من دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد و می‌توانند پشتیبان کارهای هنری شوند و به هنرمندان جوان کمک کنند؛ هنرمندان جوان و پرانرژی که توان مالی برای کار کردن ندارند. خود من حاضرم که به هنرمندان کمک کنم تا مثلا هنرمندی فیلمی بسازد یا کتابش را منتشر کند. چه اشکالی دارد، خیلی هم خوب است که به جای خیلی از هزینه‌ها می‌توانم کاری برای پیشبرد هنر بکنم و دست کسی را بگیرم. روی همین نیت هم آمدم جلو و امیدوارم که ارگان‌های دیگر هم بیایند و کار را پیش ببرند. یکی از این نهادها انجمن است. مثلا دکتر کافیه گفتند که اطلاع رسانی می‌کنند و می‌دانیم که تعداد زیادی دندان‌پزشک نقاش داریم که می‌توانند بیایند و در چنین حرکت‌هایی همراه شوند. همکارانی هستند که در کار موسیقی هستند. خود من کار موسیقی می‌کنم، اما فرصت ندارم، منتها اگر جایی باشد که ما را دور هم جمع کند چه اشکالی دارد که روزهای جمعه در مطب جمع شویم و کنار هم باشیم؛ این تاثیرگذار خواهد بود.»


dr banian gallery18


گزارش افتتاح گالری هنری در مطب یک دندان‌پزشک


مطب‌هایی که گالری می‌شوند


فرزانه ابراهیم زاده


 


از آسانسور که بیرون آمدم اولین سوالی که از خودم پرسیدم این بود: «این ‌جا مطب دندان‌پزشکی است یا گالری نقاشی؟!» تصورم به عنوان کسی که همیشه به مطب دندان‌پزشکی رفته تصور صدای دستگاه‌های دندان‌پزشکی و بوی داروهای مختلف بود. اما در این مطب از این صداها خبری نبود. از ورودی پر از گلدان‌های کوچک که می‌گذشتی،  تابلوهای نقاشی از اتاق انتظار تا اتاق معاینه روی دیوارها کنار هم چیده شده بود. بوم‌های رنگ و روغن با تصاویر  طبیعی و آبستره، کارهای حرفه‌ای و آماتور در کنار هم و در کنار تجهیزات دندان‌پزشکی و یونیت‌ها قرار گرفته بود. مطب دندان‌پزشکی که تبدیل به گالری نقاشی شده بود؛ ایده‌ای که دکتر مهدی بناییان در مطب خودش پیاده کرده است.


دکتر بناییان برای برگزاری این نمایشگاه فراخوانی برای دوستانی که می‌شناخت فرستاد که با استقبال خوبی از سوی همکارانش مواجه شد. حاصل این فراخوان هم شد نمایشگاهی که روز 12 اسفند ماه با همراهی دوستان دندان‌پزشک و بیمارانش در فضایی دوستانه و با آثاری از آثاری از دکتر نینا ره‌شناس، سیمین هرمزی،  سیمین پزشکی،  فیروزه عبدالهی،  ساناز حسینی، ابراهیم یغمایی،  عباس شاملو،  مرتضی عابدی، بردیا بلورچی، کیان یگانگی و مهدی بناییان افتتاح شد.


دکتر مهدی بناییان در ابتدای مراسم افتتاحیه این نمایشگاه با تشکر از همراهی دوستانش از  استقبالی که برای بازگشایی این نمایشگاه شد اعلام کرد که تصمیم داشته تا یونیت را برای این نمایشگاه بردارد اما به این نتیجه رسیده که این دقیقا همان چیزی است که او می‌خواسته؛ گالری هنری در کنار اسباب دندان‌پزشکی در مطبی که دیوارهایش را اشعاری با خط‌های زیبا پر کرده است.


دکتر رفیع کافیه که نه به عنوان نماینده انجمن دندان‌پزشکی ایران، بلکه به عنوان یکی از دوستان دکتر بناییان برای افتتاح این نمایشگاه آمده بود، به سابقه کارهای هنری جامعه دندان‌پزشکی اشاره کرد و گفت: «در گذشته برگزاری چنین نمایشگاهی‌ در خلال کنگره‌های انجمن دندان‌پزشکی ایران سابقه داشته است. برای نخستین بار در کنگره 48 قرار شد برنامه‌های فرهنگی هنری برگزار کنیم. سال‌های اول امکاناتش جور نشد، اما در کنگره 51 نمایشگاهی از آثار همکاران برگزار شد و در معرض دید قرارگرفت. در کنگره 52 هم کاری جدی انجام شد و در برج میلاد فضای مناسبی را فراهم کردیم تا آثار همکاران را نشان دهیم و هر چهار روز برنامه داشتیم. در کنگره 55 هم خوب بود. ما توانستیم هویتی به کار بدهیم و از آن طریق در سازمان نظام‌پزشکی هم کمیته فرهنگی تشکیل دادیم. حالا کم‌کم آثارش نمایان شده است. امیدواریم که این اتفاق ادامه داشته باشد و همکاران دیگر هم چنین کارهایی انجام دهند.»


دکتر فیروزه گلسرخی، دندان‌پزشک و داستان‌نویس، یکی دیگر از مهمانان این مراسم بود که خودش را نفوذی هنر در جامعه دندان‌پزشکان دانست و گفت: «در همه جوامع پیشرفته اوج خلاقیت را شغل‌هایی مثل دندان‌پزشکی و معماری پر نمی‌کند، کسانی که در هر زمینه‌ای می‌توانند خلاقیت داشته باشند، انسان‌های مهمی هستند. فکر می‌کنم آقای دکتر یک نکته جالبی را اشاره کردند، رشته دندان‌پزشکی خاصیتی دارد که نمی‌شود گفت کسانی که وارد این رشته می‌شوند  به طور دقیق هنرمند هستند، اما خیلی دندان‌پزشکان را دیدم که دنبال راهی هستند که استرس‌هاشان را کم کنند و پناه می‌برند به رشته‌های دیگر. اگر فرض کنیم به‌خاطر کمبود زمانی که دارند نمی‌توانند به صورت حرفه‌ای هنری را بیاموزند، می‌توانند به عنوان فردی آماتور وارد مقوله هنر شوند، اما فکر می‌کنم هر چه درک دندان‌پزشکان از جامعه هنری بالاتر رود، رابطه بهتری می‌تواند بین این دو برقرار شود.»


او همچنین با اشاره به موزه  لئوپولد شهر وین که مجموعه کارهایی است که یک جراح از نقاش‌هایی که توان مالی نداشتند جمع‌آوری کرده، افزود: «این جراح کارهایی از کلیمت و شیلر را خریداری و اهدا کرده و موزه‌ای به نام خودش احداث کرده است. او بهترین نقاشی‌های کلیمت را در این موزه جمع کرده است. فکر می‌کنم کاش می‌شد یک نقطه تلاقی بین دندان‌پزشکان و هنرمندان به وجود می‌آمد تا دندان‌پزشکان نیز بتوانند به عنوان حامی این کارها نقش داشته باشند. نه به عنوان جمع کردن کلکسیون، بلکه بیشتر از نگاه کمک و حمایت از هنرمندان. به نظر من آقای دکتر کار مهمی بنائیان را شروع کردند و خوب است که این پیوند به وجود بیاید


دکتر  پوریا مطهری مهمان دیگری بود که سخنانش از تاریخ تهران شروع کرد و با اشاره به  شکل‌گیری تهران گفت: «برای بار اول در زمان شاه طهماسب صفوی تصمیم گرفتند پیرامون تهران برج و بارویی بسازند و دیواری بکشند که از تهران محافظت کنند و از بخش‌هایی از اطراف این دیوار برای تامین مصالح خاک برداشتند. بنابراین بخش‌های ده و روستای تهران آن زمان گودتر شد. بعد از تشکیلات محلات این قسمت‌های گود شده را گود نامیدند. اسامی این گودها هم معلوم است. یکی از این گودها گود زنبورک خانه است که در قلب بازار است. در بالای این گود گذری است به اسم گذر ایلچی.»


دکتر مطهری با اشاره به مهم‌ترین اتفاق تاریخی در گذر ایلچی یعنی ماجرای گیربایدوف به کلیسای گئورگ مقدس رسید که چند متر آن طرف‌تر از گذر ایلچی قرار دارد و این که کشتگان باغ ایلچی در آن جا دفن شدند: «امروز اگر از این منطقه رد شوید مطمئنا اعصاب‌تان متشنج می‌شود، چراکه بسیار شلوغ است. اما در همین گذر دیوار کلیسایی‌ست که اگر همین طوری بی‌توجه رد شوید محال است بفهمید این دیوار کلیسا بوده است. کوچه باریکی هست که منتهی به در کلیسا می‌شود، به محضی که وارد کلیسا شوید اتفاقی عجیب می‌افتد. این کلیسا جای بزرگی نیست؛ نه ساختمان بزرگی دارد و نه سقف بلند و نه عتیقه‌هایی، اما حال آدم را خوب می‌کند. برخی معتقدند به خاطر این که در قیاس با هیاهوی بازار آرام است، اما برخی به فضای روحانی آن اشاره می‌کنند و به نظر من عنصر دیگری هم هست و المانی است که همه ما به آن احتیاج داریم و آن هم هنر است. وقتی وارد فضای این کلیسا شده و با آثار هنری مواجه می‌شوید، شما را آرام می‌کند. نقاشی‌ها و آثار هنری تجسمی و چند مجسمه که عناصر گمشده امروزی و به خصوص انسانی است که مثل من و شما در شهر بزرگی مثل تهران زندگی می‌کنند. شهری با ساختمان‌های بزرگ است و اتوبان‌هایی با دیوارهای خاکستری. وقتی آثاری در این فضا می‌بینیم که رگه‌هایی از هنر در آن وجود دارد حس می‌کنیم کمی آرام شده‌ایم.»


مطهری از این صحبت به نمایشگاه دکتر بناییان رسید و گفت: « کاری که توسط دکتر بناییان صورت گرفته از دو جنبه برای دندان‌پزشکی لازم است. نه این که مطب را تبدیل به آتلیه هنری کنیم، اما درش از المان‌های هنری گوناگون و نقاشی استفاده کنیم تا بتوانیم این عنصر گمشده مورد نیاز را در دسترسشان قرار دهیم تا در ساعتی که در این جا هستند بتوانند لذت ببرند. از طرفی مطب دندان‌پزشکی همیشه با استرس همراه است. وجود این آثار هنری باعث می‌شود این استرس تا حدی کم شود.»


وی افزود: «ما هنر و به خصوص هنر جدی را در روزگارمان آن چنان که باید و شاید قدر نمی‌دانیم. هنر جدی نیاز به حمایت‌های عمومی دارد. حمایت هم باید از نهاد قدرت باشد. باید به یاد داشته باشیم که این موضوع نباید ما را ناامید کند؛ سعدی می‌گوید هنر در نفس خود قدرت است. هنرمند هر جا رود در صدر نشیند و قدر بیند. بنابراین اگر گاه قدر هنر ما را نمی‌دانند ناراحت نشویم. خواجه شیراز در دیوان خودش از دو واژه رند و قلندر برای توصیف برجسته‌ترین شخصیت‌های انسانی استفاده می‌کند. قلندران به نیم جو نخرند/ قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست؛ بنابراین اگر قبای اطلس هم داشته باشید و هنر نداشته باشید کسی شما را جدی نمی‌گیرد.»


دکتر نینا ره‌شناس اما مهمان ویژه این افتتاحیه بود که گفت در  جمع شاگردان است: «خیلی افتخار می‌کنم در جمع صمیمی علم و هنر باشم. من مثل این کسانی که کالسکه‌هایی دارند و در هر دو بخش می‌تازند در دو جبهه هستم. استاد عزیزم دکتر بهارلو به نمایشگاه من آمده بودند و گفتند که مطب را ببند و کار هنری کن. گفتم نمی‌توانم استاد به هر دو علاقه دارم. از کلاس دهم هر دو کار را کردم. در دانشکده دندان‌پزشکی شهید بهشتی درس می‌خواندم، ساعت چهار یا پنج هم‌کلاسی‌ها خسته می‌رفتند خانه و من خسته می‌رفتم کلاس نقاشی و شاد و خوشحال کار می‌کردم.»


دکتر ره‌شناس قطعه شعری از اشعارش را خواند: «کاش عشقی به در خانه دل موج زنان بود/ باران محبت همه جا مشک‌فشان بود.»


پایان‌بخش مراسم اجرای موسیقی توسط  دکتر شیروانی و دکتر غضنفری بود.


 


آدرس
مهدی بنائیان،
تلفن:
-
محل تحصیل
ایران، تهران، دانشگاه آزاد واحد تهران،