مهدی بناییان
گفتگو با دکتر بناییان به بهانه برگزاری نمایشگاه نقاشی در مطب شخصیاش
دکتر مهدی بناییان دندانپزشکی است که همزمان در دو حوزه مختلف هنری فعالیت میکند؛ موسیقی و نقاشی. دغدغههای هنری که اشتغال در حوزه دندانپزشکی کمتر وقت فعالیت در این حوزهها را به او داده است. اما در میان کارهای تخصصی تصمیم گرفت تا با همراهی دوستانش مطب خود را به یک گالری تبدیل کند. ایدهای که همکارانش را تشویق میکرد تا مطبهاشان را تبدیل به گالریهای محلی کوچک کنند. او با راهاندازی کانال تلگرامی دوستانش را دعوت کرد تا آثارشان را برای او بفرستند. در زمان کمی آثاری از هنرمندان به مطب او رسید و این زمان مناسبی برای راهاندازی نمایشگاهی در مطبش شد. دکتر بناییان میگوید: «ایده اصلی این نمایشگاه خیلی سریع به ذهن ما آمد. از آن جایی که خود من کارهای هنری میکنم اما به خاطر شغلم از کار هنری فاصله گرفته بودم و کمتر میرسیدم کاری انجام دهم، اما همیشه به هنرمندان فکر میکردم و دلم برای هنرمندانی که در اطرافم بود میسوخت و به این فکر میکردم که چقدر کارهای هنری و آثار موسیقیشان در حال از بین رفتن است. از طرف دیگر میدیدم که دوستان دندانپزشکی هستند که علاقهمند به کارهای هنری بودند. به این فکر کردم که باید برای پیوند این دو حرفه کاری کنم.»
این پیوند به گفته دکتر بناییان از تبادل کارهای هنری بین دندانپزشکان و هنرمندان صورت میگیرد: «مسلما در این آشنایی ممکن است اتفاقات خوبی بیفتد و آثاری فروخته شود. در همین نمایشگاه درخواستهایی از سوی دوستان شد که بیایند همین نمایشگاه را در مطبهای خودشان برپا کنند و کارهایی واقعی را در مطبهای خودشان داشته باشند نه کارهای کپی.»
او امیدوار است این اتفاق در مطبهای پزشکی و درمانگاهها و بیمارستانها نیز بیفتد: «تصور کنید که به بیمارستان بروید و به جای دیوارهای خالی با آثار هنری روبهرو شوید. هم خود بیمارها و هم همراهانشان این آثار را میبییند. چه اشکالی دارد که با نمایشگاه آثار هنری روبهرو شوند و فرهنگ دیدن آثار هنری و خرید آن در میان مردم رواج پیدا کند.»
دکتر بناییان فکر میکند: «مطبها را تبدیل به گالری کنیم و نگارخانههای مردمی و کوچک را در همه جا گسترش دهیم. این نوع گالریها در همه جای دنیا دارد جا میافتد. در انگلستان شروع شد، در ایران هم وجود دارد و در حد کافهها و کافه گالریها شروع به کار کرده است. اما تابلوها کمتر در این گالریها تغییر میکند.»
او میگوید: «بارها به کافهها رفتم و دیدم تابلویی که هفت سال پیش هم در آن جا بوده هنوز همان جاست. بدون این که تکان بخورد و بدون این که حتی گردگیری شود. آثار هنری باید گردش داشته باشد. چطور شما لباس و ماشینتان را عوض میکنید اما تابلوهایی که هر روز میبینید را عوض نمیکنید. یک تابلو وقتی در چنین محیطهایی به نمایش در آید ممکن است کسی آن را دوست داشته باشد و بخرد. حتی ممکن است که برخی حامی کارهای هنری شوند. دندانپزشکان به اعتقاد من دستشان به دهانشان میرسد و میتوانند پشتیبان کارهای هنری شوند و به هنرمندان جوان کمک کنند؛ هنرمندان جوان و پرانرژی که توان مالی برای کار کردن ندارند. خود من حاضرم که به هنرمندان کمک کنم تا مثلا هنرمندی فیلمی بسازد یا کتابش را منتشر کند. چه اشکالی دارد، خیلی هم خوب است که به جای خیلی از هزینهها میتوانم کاری برای پیشبرد هنر بکنم و دست کسی را بگیرم. روی همین نیت هم آمدم جلو و امیدوارم که ارگانهای دیگر هم بیایند و کار را پیش ببرند. یکی از این نهادها انجمن است. مثلا دکتر کافیه گفتند که اطلاع رسانی میکنند و میدانیم که تعداد زیادی دندانپزشک نقاش داریم که میتوانند بیایند و در چنین حرکتهایی همراه شوند. همکارانی هستند که در کار موسیقی هستند. خود من کار موسیقی میکنم، اما فرصت ندارم، منتها اگر جایی باشد که ما را دور هم جمع کند چه اشکالی دارد که روزهای جمعه در مطب جمع شویم و کنار هم باشیم؛ این تاثیرگذار خواهد بود.»