علیرضا مجیدی
مصاحبه با دکتر علیرضا مجیدی، موسّس و مدیر وبسایت “یک پزشک”
در کودکی اوقاتش را با خواندن کتابهای گوناگون سپری کرده؛ از تولستوی و داستایوفسکی گرفته تا ایزاک آسیموف و مجلاتی مثل دانشمند و دانستنیها! از سرگرمیهای دوران کودکیش، که هنوز به آن افتخار میکند، تصویرسازی ذهنی همان کتابهاست. اعتقاد دارد آن تصویرسازیها در تقویت قوه تخیلش نقش مثبت داشتهاند. در دبیرستان عاشق ریاضی و فیزیک شد و در کنکور دانشگاه، در رشتهی پزشکی قبول شد؛ یکضرب! از همان دوران کم کم به نوشتن نیز علاقمند شد. به طور اتفاقی فهمید که در محیط اینترنت علاوه بر مرور نوشتههای دیگران، امکان تولید محتوا هم وجود دارد. چندی بعد اولین وبلاگ خود را در بلاگر راه اندازی کرد. البته دو سال طول کشید تا اولین مطلب را در وبلاگش، بعد از گذراندن دوران سربازی، در اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ پست کند! وبلاگی که یک سال بعد به عنوان وبلاگ برگزیده گروه هفتسنگ انتخاب شد. از آن تاریخ ۹ سال گذشته و او همچنان آهسته و پیوسته در خانهی مجازیش مینویسد. وبسایتی که امروز بیشتر از همیشه مخاطب پیدا کرده است. با اینکه او “یک پزشک” است، اما از فنآوری اطلاعات مینویسد، از موسیقی و سینما و عکاسی، از معماری و داروسازی و از ورزش. نوشتههایش بارها خوانده شده و در شبکههای اجتماعی همخوان میشوند. علیرضا مجیدی، “یک پزشک” معمولی نیست!
با اینکه کار کردن در بخش اورژانس یکی از بیمارستانها و اداره کردن وبسایت “یک پزشک” آنقدر زمان و انرژی اضافه برای فعالیتهای حاشیهای باقی نمیگذارد، دکتر علیرضا مجیدی با خوشرویی و آغوشی باز دعوت مصاحبه با روزآفرین را پذیرفت.
فرصت را غنیمت شمردیم و تلاش کردیم با پرهیز از پرسیدن سوالات کلیشهای، تجارب ارزشمند علیرضا مجیدی از سالها فعالیت در یکی از موفقترین سایتهای وب فارسی را در قالب این مصاحبه برای شما به ارمغان بیاوریم.
روزآفرین: با توجه به زحمتی که برای رسیدن به هر دو حرفهی کنونی خود کشیدهاید، کار کردن در “یک پزشک” را بیشتر دوست دارید یا پزشک بودن در یک بیمارستان شلوغ؟
من مشتاق کار و فعالیتی هستم که در آن عناصری مثل خلاقیت و تأثیرگذاری وجود داشته باشد. کلاً از کارهای کسلکننده و خستهکننده خوشم نمیآید.خب، بر این اساس پزشکی در شرایطی میتواند همین عناصر را داشته باشد. مثلاً فرض کنید که کار در یک مرکز پژوهشی میتواند بسیار جذاب باشد.کار در بیمارستانهای شلوغ گرچه از نظر افزایش تجربهی کاری و کمک به مردم، خیلی وقتها ارزشمند است، اما عموماً این عناصر را ندارد.اگر دست خود من بود، ترجیح میدادم کاری را انتخاب کنم که در پیوند با تحصیلات اصلی و مهارت روزنامهنگاری آنلاین من باشد. مثلاً ادارهی یک سایت جامع پزشکی برای وزارتخانهی بهداشت و درمان که به گمانم با مؤلفههایی که من در سطح دارم میتوانست از نظر افزایش دانش پزشکی عموم مردم، برقرار کردن پل ارتباطی بین پزشکان و جامعه و نیز بازتاب اخبار بهروز پزشکی بسیار مؤثر باشد.یکی دو بار در این سمت و سو حرکت کردم، اما متأسفانه در سطح دستگاههای دولتی انعطافپذیری لازم و نیز روحیهی استقبال از ایدههای نو وجود ندارد و سعی میشود همان شالودهی فکری غیر قابل تغییر تحمیل شود و از سوی دیگر از نظر مادی هم این کار، دستکم برای ما، چیزی در برندارد.بنابراین آرزوی دنبال کردن کاری که پیوندی بین دو عشق عمدهی من یعنی پزشکی و وبنویسی باشند فعلاً دستنیافتنی به نظر میرسد.اما خب من سعی میکنم در حال حاضر هر دو کار را در کنار هم دنبال کنم و ایدههایی هم برای آینده دارم.
روزآفرین: در این نه سال فعالیت مستمر “یک پزشک”، هیچگاه پیش آمده که بخواهید فعالیت سایت را متوقف کنید؟
نه، هیچ وقت! زمانهایی بوده که وقت لازم را نداشتهام، اما از آنجا که وبلاگنویسی اصلاً برایم کار خستهکنندهای نیست، هیچ وقت وبلاگنویسی را مزاحم حس نکردم و همیشه برنامهای برای گسترش آن داشتم، تا متوقف کردنش.
روزآفرین: شما در جایی گفتید ” در روزهای اول «هیت» برایم خیلی مهم بود”؛ امروز این مساله برای شما همچنان “خیلی” مهم است؟
وبلاگنویس یا صاحب سایتی که بگوید هیت اصلاً برایش مهم نیست، مسلماً با شما صادق نیست!اما اگر بخواهم دقیق شوم باید بگویم که داشتن حلقهای از خوانندگان خاص برای من مهمتر است.در این زمینه توجه شما را به مقالهی عالی وبسایت The Next Web با عنوان “تفاوت ترافیک اینترنتی و مخاطب اینترنتی” جلب میکنم. اگر فرصت داشتم این مقاله را برای یک پزشک ترجمه خواهم کرد.یعنی باید بین داشتن ترافیک اینترنتی و داشتن «مخاطب» تفاوت قائل شوید.نگاهی به سایتهای فارسی با رتبه خوب در الکسا بیندازید، میبینید که متأسفانه شمار قابل توجهی از آنها حاوی مطالب زرد و پوستهای هستند.بله! میشود یک سایت تابلویید تأسیس کرد؛ اما بین کاربری که برای سرگرمی ۱۰ ثانیه وارد یک سایت شود و بین یک کاربر فرهیخته که مطالب شما را با دقت زیاد بخواند و نکتههای پیدا و استتارشده موجود در آن را دریابد، تفاوت زیادی وجود دارد.”یک پزشک” به هیت خودش مفتخر نیست، مایه اصلی دلگرمی من خوانندههای خوبی هستند که چندین و چند سال است با قول خودشان با مطالب «یک پزشک» زندگی کردهاند. عمده خوانندگان یک پزشک، خوانندگان خاموش هستند، اما در این سالها هر وقت تقاضای کمک فکری از آنها کردهام، بلافاصله با حجم عظیم الطاف آنها روبرو شدهام. آرزوی داشتن کتابی را داشتهام که تهیه کردنش برایم میسر نبوده؟ مقالهای از یک نشریه غیررایگان را طلب کردهام؟ شمارههای قدیمی مجلات را خواستهام؟ مشکلی داشتهام؟برای من خیلی جالب بود که خوانندگانی پیدا شدهاند که کتاب را با مرارت زیاد برای من اسکن کردهاند یا پست کردهاند یا با هر زحمتی بوده نشریات را برای من پیدا کردهاند.چند وقت پیش ایمیلی داشتم از یک خواننده خوب که نوشته بود با دردسر فراوان موبایل به پادگان میبرد تا در آنجا بتواند «یک پزشک» را بخواند.هیت و رتبه الکسای خوب، چیزهای بدی نیستند، اما چیز مهم داشتن همین مخاطبان خاص هستند.
روزآفرین: مهمترین اولویت شما در “یک پزشک” چیست؟
مهمترین اولویت من در زندگی داشتن یک زندگی شاد، توأم با خلاقیت است. در سطح وب هم همین هدف را دنبال میکنم.
روزآفرین: شاخصهای موفقیت “یک پزشک” را در قالب چه مواردی تعریف کردهاید؟
۱. پیش از هر چیز سوژهشناسی و پیدا کردن مطالبی که فصل مشترک علایق من و علایق خوانندگان باشند. من پیش از نوشتن هر مطلب همیشه این سؤال را از خودم میپرسم: «که چی بشه؟!»یعنی وقتی خواننده مطلبی را خواند، آیا حس خواهد کرد که چیزی به دانشش اضافه شده یا دستکم لحظهای شاد خواهد داشت یا نه.پیدا کردن سوژه خوب اهمیت زیادی دارد.
۲. پروراندن مطالب و نوشتن مطالب با زبان ساده؛خیلیها فکر میکنند که اگر مترجم خوبی باشند لزوماً سایتی خوب خواهند داشت! اما وبلاگنویسی بیشتر آفرینندگی است تا ترجمه. حتی یک مطلب سرراست فنآوری هم نیاز به ویرایش دارد. شما باید مطالب را متناسب با زمینههای فکری و دانش قبلی خوانندگان تنظیم کنید.خیلی وقتها سایتهای اصلی از کنار یک حاشیهی جذاب و پنهان در خبر اصلی میگذرند، اما من حاشیههای مهمتر از متن را بلافاصله متوجه میشوم و با جستجوی بیشتر آنها را پررنگ میکنم.
۳. سعی در تأثیرگذار بودن؛تلاش من این نیست که خوانندگان را با مطالب فراوان مثلاً در مورد فنآوری اسپم کنم. بله! این کار ممکن است هیت سایت شما را بالا ببرد، اما از تأثیرگذاری شما خواهد کاست.شاید اگر بخواهیم با آمار و ارقام صحبت کنیم، نوشتن بعضی از مطالب توسط من اصلاً به صرفه نباشد. مثلاً در همان فرصتی که من صرف نوشتن بعضی از مطالب طولانی و ویژهی “یک پزشک” میکنم، شاید بشود نزدیک به 8 پست معمولی در حوزهی فنآوری نوشت!اما من در این مطالب ویژه که شاید در هر ماه بیشتر از دو سه تا نباشند، همهی روح و انرژی خود را صرف میکنم و خوشبختانه همین مطالب هستند که تأثیرگذار میشوند.
۴. سعی در استفاده از عکسهای متناسب، با کیفیت خوب و استفاده از پوستهی خوب؛ که البته در اینجا هنوز باید کار کنم.
۵. داشتن دانش و تجربهی عملی از روانشناسی جامعه؛ پیشتر گفتم که من مطالبی انتخاب میکنم که فصل مشترک علایق شخصی خودم و علایق خوانندگانم باشند. اما من چطور قبل از درج یک مطلب علایق خوانندگان را حدس میزنم؟ پاسخش در روانشناسی نهفته است. پزشکانی که کمی تجربه دارند، میتوانند در بدو ویزیت یک بیمار از روی چهره و حالات بدنی بیمار، متوجه استرسها، دغدغهها و حتی نوع بیماری شوند. این مهارت «بخشی» از روند تشخیصی و مدیریت بیماران میشود.من در وبلاگنویسی به نوعی همین مهارت را وارد کارم کردهام. یعنی میتوانم دغدغههای کاربران اینترنت و خلأهای اطلاعاتی آنها را حدس بزنم و بدانم بیشتر مشتاق خواندن کتاب مطالب هستند.
البته به خاطر کمبود وقت و نیز به خاطر محدودیتهای ناخواسته، خیلی وقتها پرداختن به سوژههایی ناممکن میشود. اما تا جایی که میتوانم در این مسیر حرکت میکنم.
۶. نگاه کردن به وبلاگنویسی به عنوان ابزاری برای تمدد اعصاب و نه کاری خستهکننده؛با اینکه اقتصاد وبلاگی، فینفسه چیز بدی نیست، اما هدف اول من از وبلاگنویسی درج آگهی نیست، خود کار برای من فرایندی لذتبخش است.
۷. مهارتهای نوشتاری و مطالعات ادبی؛خیلیها تصور میکنند که مثلا برای نوشتن مطالب فناوری لازم نیست که یک نویسنده مرتب رمان و کتاب ادبی بخواند. اما خواندن کتاب و بهروز بودن از این حیث، باعث روشن شدن یک سری مدارهای مغزی میشود که مهارتهای ارتباطی و نوشتاری شما را افزایش میدهد.
روزآفرین: اگر در بررسیهایتان متوجه شوید آمار خوانندگان “یک پزشک” روند نزولی پیدا کرده است، عکسالعملتان چه خواهد بود؟
نقاط ضعفم را پیدا میکنم. میروم و مطالب سایتها و وبلاگهای موفقتر از خودم را میخوانم. از افرادی که دانش خوبی در زمینهی رسانه دارند مشاوره و راهکار میخواهم. اصل و قالب کارم را دگرگون میکنم.این کاری نیست که من تجربه آن را نداشته باشم. در واقع من هر روز در حال ارزیابی خودم هستم و نقاط ضعفم را بهتر از خیلیها میدانم.مثلاً میدانم که باید تعامل بهتری با خوانندهها داشته باشم. چند ماه قبل متوجه شدم از مدیوم فیسبوک به خوبی استفاده نمیکنم و برای رفع این مشکل کارهایی کردم.اما بعضی اوقات کمبود وقت و همچنین برخی از ملاحظات مانع برطرف شدن یک سری نقاظ ضعف “یک پزشک” میشوند که خودم شناساییشان کردهام.مثلاً من میتوانم پستهای خوبی در مورد مسائل روز و معضلات اجتماعی بنویسم، یا روزانهنویسی کنم و مثلاً در مورد خاطرات پزشک بنویسم یا اصلاً پستهایی دنبالهدار در مورد پزشکی داشته باشم. اما واقعاً وقت و میدان باز برای این کار کمتر فراهم میشود.
روزآفرین: شما در بخش معرفی سایت نوشتهاید یاد گرفتهاید “احترام به مخاطب و صحبت در مورد موضوعات بکر و بدهبستانهای سالم در وبلاگستان”، می تواند باعث ترقی هر وبلاگی شود. چه عوامل دیگری را در پیشرفت و ارتقای یک وبلاگ یا وبسایت اینترنتی مشابه موثر میدانید؟
به عنوان یک نکته مفید: هیچگاه سعی نکنید وقتی که وبلاگ یا سایتی را تازه شروع میکنید شبیه “یک پزشک”، “نارنجی” یا هر وبسایت موفق دیگری شوید.سعی کنید خودتان باشید! موضوعات بکر برای نویسندگی فراوان هستند و من تعجب میکنم که چرا خیلیها متوجه این زمینههای کاری خوب نمیشوند.دانشجوی شیمی، فیزیک یا ریاضی هستید؟ معماری میخوانید؟ شما مسلماً انبوهی سوژه در مورد تاریخ علم در رشته تحصیلی خودتان و خبرهای روز آن حوزهها را دارید که اگر با زبانی خوب و پیراسته کارشان کنید، مخاطب زیادی کسب میکنید.
پس سعی کنید مطالبی کار کنید که مشابهش در وب فارسی کمتر موجود باشد. اخبار شرکت اپل یا گوشیهای پرچمدار را دهها سایت ایرانی کار میکنند، اما مثلاً اگر شما سایتی تأسیس کنید که در آن به صورت جذاب در مورد تاریخچهی شرکتهای صنعتی، خودروسازی یا داروسازی مطرح بنویسید و اصول موفقیتهای آنها را تشریح کنید، کاری بیهمتا انجام دادهاید.
روزآفرین: جایی به یکی از نگرانیهایتان در ابتدای نویسندگی اشاره کرده بودید که “کسی که وارد حیطه وبلاگ نوشتن میشود از خودش می پرسد نوشتههای من با عکس العمل منفی همکاران و همدانشکدهایها روبرو نمیشه؟” و این یکی از دلایلی بود که باعث شد شما از ابتدا به جای نوشتن در حوزهی تخصصیتان (پزشکی) به موضوعات محبوبتر مثل فنآوری اطلاعات روی بیاورید. این ترس از تایید نشدن یا همان چیزی که اساتید روانشناسی و کارآفرینی از آن با عنوان “هنجار انتزاعی منفی” نام میبرند، یکی از عوامل بازدارنده اصلی تصمیم به کارآفرینی در بسیاری از کشورهاست. امروز بعد از نه سال تجربه در اداره یک وبسایت موفق، اگر ایدهی جدیدی به ذهنتان برسد “ترس از تایید نشدن” میتواند یکی از عوامل بازدارنده شما برای پیگیری آن ایده به حساب بیاید؟
روی مطلب خوبی انگشت گذاشتید! در حال حاضر همین ماند یا اینرسی، علت رکود فضای وب فارسی شده است.یک دانشجوی خوب یا یک استاد خوب دانشگاه با دنیایی از تجارب و معارف را در نظر بگیرید؛ میشود حدس زد که اگر او بخواهد سایت یا وبلاگ خوبی را شروع کند، از انگشتنما شدن، مسخره شدن و رعایت نشدن حرمتاش میترسد.متأسفانه ژورنالیسم آنلاین و بلاگنویسی در ایران به صورت خاص و حتی نویسندگی در همه انواع آن به صوت عام، در ایران، از آن احترام عمومی که در دیگر کشورهای دنیا برخوردار است محروم است.به همین خاطر خیلی از عوام وبلاگنویسی را مترادف با چت کردن و مرور فیسبوک میدانند و تصور میکنند که هر کس که نگاه مداوم به مانتیور دارد و دستش روی کیبورد است، وارد چرخهی یک کار بیهوده و عبث شده است.آفرینندگی، ایجاد یک نگرش متفاوت، شروع یک کار نو، چیز سادهای نیست. چشمهای خیره و توأم با شماتت، شما را دنبال میکنند و حرف و حدیثهایی میسازند.بعضیها عامدانه از میان انبوه اقدامات و اندیشهها و جملات شما، چیزی را با تحقیر بیرون میکشند. حتی لطیفهسرایی و تحقیرهای ناشی از حسادت هم ممکن است در مسیر شما خلل ایجاد کنند.اما من به کسانی که همیشه در هراس این تأیید نشدن هستند یا به قول شما انگاره ذهنی انتزاعی یا فوبی از این امر دارند، توصیه میکنم به این ویدئوی زیبای شرکت اپل نگاه کنند.متن این آگهی این است:”افتخار دیوانگان، نخالهها، سرکشان، دردسرسازان، وصلههای ناجور،آنان که همه چیز را جور دیگری میبینند،آنهایی که علاقهای به قواعد ندارند و هیچ احترامی برای وضع موجود قائل نیستند؛میتوان از آنها نقل قول کرد، با آنها مخالفت کرد، از آنها ستایش یا بدگویی کرد،اما تنها کاری که نمی توان با آنها کرد، نادیده گرفتن آنهاست! زیرا آنها همه چیز را تغییر میدهند، آنها نژاد انسان را به پیش میرانند.برخی آنها را دیوانه میپندارند، اما آنها را نابغه میخوانیم. زیرا کسانی که آن قدر دیوانه باشند که در فکر عوض کردن دنیا باشند، هماناییاند که از عهده این کار برمیآیند.”اگر خوانندگان شما تمایل داشتند میتوانند دو پستی که در مورد این مورد نوشتهام را بخوانند:به افتخار دیوانگان – در ستایش نگاه و اندیشه متفاوت
متفاوت بیندیش: کارزار تبلیغاتی که شهرت را به اپل بازگرداند،خلاصه اینکه اگر شما کتابهای تاریخ علم را بخوانید میبینید که بر سر راه کارها و اندیشهها و ابداعات نو و متفاوت، همیشه موانع زیادی بوده است. اما این شما هستید که میتوانید این موانع را بشکنید!
روزآفرین: برای غلبه بر این ترس، چه راهکارهایی را میتوانید به دوستانی که تازه در این مسیر قدم گذاشتهاند پیشنهاد کنید؟
در آغاز کار، از گامهای خیلی کوچک شروع کنید. سعی کنید که در روندی آهسته، پیوسته و هدفدار به تدریج مخاطب خاص خود را پیدا کنید. در موارد زیادی لازم نیست که شما در محیط کار و تحصیل خودتان در مورد کاری که میخواهید آغاز کنید چیزی بگویید.جالب است بدانید که بر اساس گفتگوهایی که با وبلاگنویسهای مطرح ایرانی داشتهام، شمار قابل توجهی از آنها اصلا خوششان نمیآید که در حین انجام کار اصلی یا در محیط کارشان، در مورد مطالبشان چیزی گفته شود.در میان دوستان آفلاین شما نوعی تنگنظری وجود دارد؟ افق دید آنها پذیرای اندیشههای متفاوت شما نیست؟ اصلا لازم نیست که آنها کار شما را تأیید کنند! لازم نیست که حتی از کار شما مطلع شوند.شما آدم مستقلی هستید، سعی کنید رؤیاهای شخصی خود را به صورت سنجیده دنبال کنید.
روزآفرین: مرور تاریخ 9 ساله “یک پزشک” و تغییرات مثبت و متنوعی که در این مدت داشته است نشان میدهد شما آدم خلاقی هستید. برای عیرضا مجیدی، علاوه بر تصویرسازیهای ذهنی کتابهایی که در دوران کودکی میخوانده، چه عوامل دیگری باعث تقویت قوه تخیلش شده است؟
تصویرسازیهای ذهنی و انتزاعی همیشه جزئی از روند فکری من بودهاند؛ چه آن زمان که من در دهه 60 زمانی که هیچگونه دسترسی به فیلمهای روز دنیا نداشتیم با خواندن رمانها در ذهنم فیلم آنها را میساختم، چه زمانی که به دبیرستان رفتم و مثلاً هنگام خواندن هندسهی فضایی یا فیزیک، با همین تصویرسازیها خوش بودم و از این دروس لذت میبردم.حالا هم همین روند به صورتی دیگر ادامه دارد و تأثیر روانی خوبی رویم میگذارد. یکی از ابزارهای شخصی من برای ریشهکن کردن استرسهای روزانه و تازه شدن، دویدن آرام است. روزهایی که فراغت لازم را دارم، آهسته میدوم، یک MP3 پلیر به گوش میگذارم و بعد در همان حین شروع میکنم به تخیل و تجسم.
بسیاری از ایدهها در این حین به ذهنم میرسند. اما فراتر از آن در همین هنگام، تصور میکنم که چه میشد اگر وقت لازم برای انجام دادن کارهایی داشتم که عملاً نمیتوانم.مثلاً یکی از علایق من نوشتن داستانهای کوتاه است. اما نوشتن داستان مستلزم آزمون و خطا و بارها دوبارهنویسی است. در حین دویدن مرتب داستانهای نانوشتهام را در ذهنم مجسم میکنم، به آنها کاراکترهایی اضافه و کم میکنم و با خودم میگویم چه میشد اگر مینوشتمشان!به طور نمونه چند ماه است که ایدهی نوشتن داستانی در محیطی تخیلی دارم که از جنبههایی شبیه داستان زخم شمشیر بورخس است.شوق نوشتن این داستان، گاه و بیگاه، امانم را میبرد. اما متأسفانه با اینکه بارها فیلم ذهنی آن را در حین دویدن با خود مرور کردهام، تا حالا نتوانستهام در موردش بنویسم.البته اینگونه هم نبوده است که شهامت حرکت در یک مسیر متفاوت که همان نوشتن داستانهای کوتاه باشد در من وجود نداشته باشد. دو بار در این مسیر حرکت کردم که البته چون هر دو داستان یکروزه نوشته شدند، پستهایی که نوشتم بیشتر طرح سوژه از آب درآمدند تا داستانهای کوتاه ِبینقص:داستان کوتاه «آخرین پیام»هدیه هفت سالگی وبلاگ «یک پزشک»: داستان کوتاه «میراثهای گسسته»در مورد تخیلات گفتید، باید بگویم که فراتر از این دغدغههای ذهنی، خیلی وقتها من در حین دویدن و گوش کردن به موسیقی، حتی تصور دنیایی بهتر را میکنم؛ آرمانشهرهایی دور از دسترس!
روزآفرین: اگر بخواهید چند مورد را به عنوان “شکست” یا “تجربهی ناموفق” در طول فعالیت “یک پزشک” از آغاز تا به امروز نام ببرید، آنها چه مواردی هستند؟
۱. از آنجا که به وبلاگنویسی به عنوان یک روند درآمدسازی نگاه نمیکردم، مدتها اصلاً پذیرش آگهی نمیکردم. غافل از اینکه همین درآمدهای اندک را میشود برای توسعه خود وبلاگ مصرف کرد.
۲. پی نگرفتن یک سری ایدهها که البته کمبود وقت علت اصلی آنها بود.
۳. سه چهار سالی پای نویسندههای مهمان به یک پزشک باز نشد، در صورتی که این کار میتوانست خیلی زودتر صورت بگیرد.
۴. اشتباهات تکنیکی که در سالهای اول از نظر انتخاب نرمافزار انتشار محتوا یا قالب پوسته داشتم.
روزآفرین: علاقه شما به “به روز بودن” در پستهایتان در “یک پزشک” مشهود است، از طرفی بسیاری از وبلاگنویسان جوان (و به طور کلّی کارآفرینان جوان)، در زمان شروع اولین تجربه خود در حوزههای مختلف و متعددی که به طور مستقیم و غیرمستقیم بر موفقیتشان تاثیرگذار است واقف نیستند. اگر شما با دانش و تجربه امروزتان، به اردیبهشت ۱۳۸۴ برگردید، چه کارهای متفاوتی انجام میدهید؟
خب! سایت توییتر را تأسیس میکنم!اما گذشته از شوخی اگر سوار یک ماشین زمان شوم و به سال ۱۳۸۴برگردم با دانش و تجربه نویسندگی حاصل از این سالها، مسلما خیلی راحتتر میتوانم حرکت کنم.من روزهای اول وبلاگنویسی را به یاد میآورم که ترجمه و پرداخت مطالب برایم ساده نبودند. در حوزهی فنآوری نویسندهی بسیار بیتجربهای بودم. پستهایی را کار میکردم که ارزش خبری زیادی نداشتند. اما با تجربهی فعلی، میتوانستم در آن زمان چند برابر موفقتر باشم.
روزآفرین: اگر به آن زمان بازمیگشتید، کدام مهارتها را در خود تقویت میکردید؟
مهارتهای نوشتاری، روابط عمومی
روزآفرین: بهترین پیشنهاد، توصیه یا حتی نصیحتی که در این سالها دریافت کردید چه بوده؟
یک روز که با یکی از همکارانم که اتفاقاً ایشان هم روزنامهنگار هستند تلفنی صحبت میکردم، در مورد درک نشدن به او گفتم و اینکه کسانی از دوستان که وبلاگم را به صورت تصادفی پیدا می کنند، نگرش مناسبی ندارند و به جای اینکه مشوق باشند، در مواردی با تنگنظری یا درک نامناسب از روح مطالبم، باعث رنجشم میشوند.همان چیزی که در یکی از سوالات قبلی اندکی در مورد آن صحبت کردیم.ایشان گفتند عیبی ندارد! اگر کسی متوجه هدف و روحیهات نیست، اگر حس میکنی جامعهی اطرافت خیلی مادیگراست و همه چیز را از دریچهی تنگ اقتصادی نگاه میکند، امکان تغییر نگرش آنها وجود ندارد و تو نمیتوانی از آنها آدمهای متفاوتی بسازی؛ دستکم در کوتاهمدت.پس سعی کن مسیر خودت را طی کنی یا برای بیاثر کردن قضیه، اینگونه القا کنی که اصلاً جنبه مالی قضیه برای تو مهم است! این طوری آنها خود به خود ساکت میشوند!
روزآفرین: به عنوان آخرین سوال، در مصاحبهای گفته بودید به صورت مداوم و متعدد از شما درخواست مشاوره پزشکی آنلاین می شود. در همان مصاحبه اشاره کردید یکی از مشکلات وب فارسی، فقر آزاردهنده مطالب پزشکی معتبر است. به نظر شما این تقاضا و این کمبود محتوای مربوطه، یک فرصت برای علاقمندان فعالیت در این زمینه نیست؟ شخصاً علاقهای به پیگیری و رفع این نیاز کاربران اینترنتی ندارید؟
دقیقاً این نیاز وجود دارد.مشکل عمده این است که آن دسته از پزشکان عالم ما که مهارت لازم برای پاسخگویی دارند، وقت لازم برای فعالیت آنلاین را ندارند و اگر هم داشته باشند، مهارت نوشتاری یا سخن گفتن با زبان ساده در جهت رفع نیازهای اطلاعاتی مردم را ندارند.حالا اگر پیوندی بین این دسته از پزشکان و کسانی که مشکلات تکنیکی کار را میتوانند رفع کنند ایجاد شود، یک ترکیب عالی و موفق ایجاد میگردد.خب! این همان چیزی است که من در حد توان خودم در حال برنامهریزی و ایدهپردازیهای جدید برای آن هستم!
منبع: ر.زنامه کارآفرین