محمدرضا حکیم زاده

حوزه فعالیت
عناوین فعالیت‌ها
مدرک تحصیلی
رشته

دکتر محمد رضا حکیم زاده، فرزند صحت الحکما، در سال ۱۲۹۳خورشیدی در لاهیجان بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در لاهیجان و متوسطه را در رشت گذراند وآنگاه به اشتیاق تحصیلات آکادمیک رهسپار پایتخت شد. او نیز همچون پدر و برخی دیگر از اعضای خاندانش به طبابت علاقه ویژه ای داشت و به همین علت تصمیم به خواندن طب گرفت. گویی طبابت در این خاندان موروثی بود که علاوه بر پدر، عمو و پسر عموهایش نیز در کار طبابت بودند. عمویش، علی نقی خان حافظ الصحه رانکوهی، طبیب مخصوص قاسم خان (از والیان گیلان قبل از انقلاب مشروطه) بود. علی نقی خان دو پسر داشت یکی عبداله (بعدها آذرفهیمی) پزشک محترمی بود که در امیریه تهران مطب داشت و دیگری ابوالقاسم (بعد ها دکتر فربد) که زندگانی پرفراز و نشیبی داشت و در ماجراهای مربوط به جنبش مشروطیت و نهضت جنگل در گیلان و لاهیجان، منشا خدماتی بود که برای آنها هزینه هایی از قبیل تبعید و حبس و انفصال از خدمت را متحمل شد.این پیشینه خانوادگی حکیم زاده بود.


تحصیلات پزشکی که تمام شد، محمد رضا که حالا دیگر دکتر محمد رضا حکیم زاده بود، به استخدام دولت در آمد.نخستین آزمون حرفه ای و مدیریتی را در خراسان با درایت و کاردانی با موفقیت پشت سر گذاشت و به آسایشگاه جذامیان آنجا که وضع بسیار نامطلوبی داشت، سر و سامان بخشید. دو سالی آنجا بود که به زادگاه خویش برگشت. لاهیجان شهر خاطرات کودکی و نوجوانی او بود. عشق و علاقه خاصی به شهر خویش داشت و کارهای ماندگاری در این شهر انجام داد. ساخت دبستان، پرورشگاه،بیمارستان و زایشگاه،تاسیس درمانگاه و مدرسه در روستاهای دورافتاده ،تاسیس صندوق کمک به دانشجویان لاهیجانی در حال تحصیل در خارج از لاهیجان و… ازجمله اقدامات ماندگار این نخبه لاهیجی در شهر و دیار خویش است.


در دوران ریاست بر بهداری کل گیلان هم آثار نیکی در سطح استان بجا نهاد که تاسیس درمانگاههایی در لشته نشا،پیربازار، ماسوله،خشکبیجار و … از آنجمله است. اما مهمترین کار او در سطح استانی، راه اندازی آسایشگاه معلولین و سالمندان گیلان در رشت است که این مهم با کمکهای بیدریغ آرسن میناسیان(از ارامنه رشت) و با زمینهای اهدایی مرحوم حسین استقامت در سال 1345انجام گرفت.


نهضت آسایشگاهی در مورد معلولین در آن سالها در جهان رواج داشت و ارائه خدمات به معلولین بصورت موسسه ای رویکرد غالب بود. ولی در ایران در زمینه ارائه خدمات به معلولین ، حتی در سطح موسسه ای و آسایشگاهی هم کمبودهای فراوانی وجود داشت ( و دارد!) و نیاز به موسساتی برای ارائه خدمات به گروههای کم توان (بویژه کم توانان ذهنی) بسیار احساس می شد.تحولاتی هم در جامعه در آن عصر در شرف وقوع بود که این نیاز را بیش از پیش نشان می داد. با افزایش سطح بهداشت عمومی و در نتیجه افزایش شانس زندگی، دست کم در حوزه شهری، جمعیت سالمندان رو به افزایش بود.(همچنانکه امروز هم جامعه ما با سرعت با جمعیت سالمند بیشتری روبرو می شود)از سویی با گسترش شهر نشینی و معلولیتها و بیماریهای جدید حاصل از آن، از جمله تصادفات و سوانح رانندگی،جمعیت معلولین هم نسبت به قبل رو به افزایش بود.اگر در گذشته در اثر کمبود امکانات و ضعف دانش و تخصص، افراد آسیب دیده در سوانح، شانس زنده ماندن کمی داشتند، اما با گسترش دانش پزشکی و امکانات تخصصی، این افراد بیشتر شانس زنده ماندن، و در نتیجه زندگی با معلولیت را می یافتند.توانبخشی در ایران هم در سالهای پایانی دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه در پاسخ به چنین نیازهایی شکل گرفت.هرچند این تحولات در آغاز راه بود و هنوز جمعیت سالمندان و معلولین،نسبت به دهه های بعدی، چندان زیاد نبود، اما این از نگاه آینده نگر و پیشگیری کننده امثال دکتر حکیم زاده پنهان نمی ماند. آسایشگاه سازی هم پاسخی به این تحولات و نیازهای ناشی از آن ، بود.گیلانیان در این کار هم مانند بسیاری از مصادیق توسعه و تمدن در انتهای قرن پیش و نیمه اول قرن خورشیدی کنونی ، پیشگام شدند و آسایشگاه خیریه معلولین و سالمندان گیلان در ایران، نخستین بود.بعد ها دکتر حکیم زاده ساخت آسایشگاه برای معلولین و سالمندان را به یک جریان تبدیل نمود و در اصفهان و تهران (کهریزک) این کار را انجام داد.پس از آنکه دوره تخصص را در فرانسه گذرانید بعنوان مدیر مبارزه با بیماریهای واگیر وزارت بهداری مشغول به کار شد و کارهای مثبتی برای پیشگیری و مبارزه با بیماریهای مسری از خود به یادگارگذاشت.


مشهورترین اقدام دکتر حکیم زاده در سطح ملی،تاسیس آسایشگاه خیریه معلولین و سالمندان کهریزک است. این مجموعه که در سال ۱۳۵۱ و با حداقل تشکیلات و امکانات آغاز به کار کرد، امروزه مجموعه ای عظیم با ارائه انواع خدمات توانبخشی،نگهداری و مددکاری و… برای معلولین مختلف و سالمندان است و این همه را به تلاشهای بی وقفه بنیانگذارش ، دکتر حکیم زاده، مدیون. او که در آن زمان ریاست بیمارستان فیروزآبادی شهرری را بر عهده داشت، با زمینی که خانواده امینی دراختیارش نهادند و با جمع آوری کمکهای خیرین ، مکان فوق را راه اندازی کرد و برای پاگرفتن و توسعه این بزرگترین موسسه آسایشگاهی خاور میانه زحمات بسیار کشید.


دفتر پربار زندگانی این نخبه لاهیجی پس از چند سال مبارزه با عارضه قلبی، در سوم آبان ماه سال ۱۳۵۸ خورشیدی بسته شد و بنا به وصیتش در محوطه آسایشگاه کهریزک، به خاک سپرده شد.


در زندگی دکتر حکیم زاده نکاتی هست که قدر ی تامل در آنها، می تواندجالب توجه باشد. دکتر حکیم زاده همانند نامش،پزشکی بود که حکیم ماند.مفاهیم پزشک و حکیم،تنها تفاوت بین دو دوره تاریخی از علم طب را که در یکی آموزه های تجربی رهگشاست و در دیگری تحصیلات آکادمیک و نوین پزشکی، روایت نمی کند.«حکیم» و «پزشک» بیانگر دو نوع تفکر در حیطه علوم پزشکی و پیراپزشکی است.اولی مفهومی اجتماعی تر دارد و با علوم دیگر بویژه مردمشناسی، جامعه شناسی و روانشناسی، مرتبط است و دومی خدمات تخصصی صرف پزشکی در حیطه تشخیص و درمان را در برمی گیرد.حتی امروز خیلی از صاحبنظران بر این عقیده اند که پزشکان مجددا باید حالتی حکیم گونه یابند. حکیم نه در کارهای تجربی و فاقد آموزه های آکادمیک، بلکه در نوع روابط با بیماران و نوع نگرش به جامعه و لحاظ داشتن عوامل اجتماعی در مسائل پزشکی و بیماریها و داشتن بصیرتی جامعه شناختی در حوزه تخصصی طب.


نکته دیگر آنکه کمی دقت در کارهای بزرگی که دکتر حکیم زاده انجام داده، ما را با فلسفه و هدف او از طبابت و تخصصش آشنا خواهد کرد. فقط کافی است نظری به ساخته های او چه در شهر و دیارش و چه در دیگر جایها بیفکنیم: مدرسه، درمانگاه، پرورشگاه و آسایشگاه معلولین و سالمندان. در این سیر اجمالی به وضوح می توان توجه به اصول آموزش، پیشگیری، درمان و توانبخشی را مشاهده کرد.اصولی که هریک رکن رکینی برای پایداری نظام سلامت یک جامعه محسوب می شوند و حکیم زاده در برنامه های خود نسبت به آنها متعهد .


نگاه دکتر حکیم زاده به دانش پزشکی،نگاهی اجتماعی و حکیمانه بود.گره زدن فعالیت تخصصی و حرفه ای به مسائل و معضلات اجتماعی،پزشکی جامعه محور و ارائه خدمات تخصصی با در نظر داشتن فاکتورهای اجتماعی و فرهنگی از ویژگیهای این نوع نگرش است. در چنین نگاهی، آموزش اهمیتی فزون یافته و بر همه چیز تقدم می یابد و مهمترین رکن پیشگیری، محسوب می شود.طبیعتا پزشکی چون حکیم زاده با آن نگاه همه جانبه به پزشکی و با آن دغدغه های مقدس نمی توانست نسبت به این مهم بی تفاوت باشد.از همین روست که دکتر حکیم زاده ، در محله خویش، در شهر لاهیجان، دبستانی می سازد و خود با شور و شعف در کارهای ساختمانی آن فعالانه شرکت می جوید. و چه جایی بهتر از مدرسه برای آموزش و پیشگیری؟این نوع نگرش عمیق است که سبب می شود وی در روستاهای دور افتاده لاهیجان در همان حالی که به دنبال تاسیس درمانگاه است، به ساخت مدرسه هم همت گمارد.


در مورد دکتر حکیم زاده بسیار بیش از این می توان نوشت که راقم این سطور با اندک اطلاعات موجودش نوشته است.امید آنکه بیش از پیش ابعاد زندگانی این مرد شریف که حق بزرگی بر گردن جامعه پزشکی و توانبخشی ایران دارد، مورد کنکاش و بررسی دقیقتری قرار گیرد تا نکات راهگشایی برای همه متخصصان،فعالان و زحمتکشان این عرصه، تبیین و فراهم گردد.


منبع: http://mohammadelhami.blogfa.com/post-32.aspx


آدرس
تهران،
تلفن:
-
محل تحصیل
ایران، تهران، علوم پزشکی تهران، 1320